یا ولی الله

اگر خورشید علیَ الظاهر چراغِ روشنی دارد
میانِ سینه اش امّا غمِ ناگفتنی دارد

اگر هر موجِ دریا سر به پای صخره میکوبد
اگر باد از دلِ دنیا غباری را نمی روبد

موعودِ خدا

اگر خورشید علیَ الظاهر چراغِ روشنی دارد
میانِ سینه اش امّا غمِ ناگفتنی دارد

اگر هر موجِ دریا سر به پای صخره میکوبد
اگر باد از دلِ دنیا غباری را نمی روبد

حسین من

فرار کردم من از زندانِ دنیا
امیدم اینه که توبه پذیری
مثه طفلی که محتاجِ به مادر
من اینجام که تو آغوشم بگیری

عزیزم حسین

با دَوات و گوشه ی پَر می کشید
طرحِ خود، در عالمِ ذَر می کشید

آسمان ها و زمین را از اَلست
کاملاً از رویِ حیدر می کشید

یاعلی

در زمین بودی ولیکن آسِمان ها بیشتر
در مدار اختیارت کهکشان ها بیشتر
با تو بوده چرخشِ کُون و مکان ها بیشتر
جِلوه ات افتاده بر رویِ زبان ها بیشتر

دو چشمت ماه و خورشیدم، که از آن نور می ریزد
دو دستت کرده غوغایی، از آن انگور می‌ریزد

بنازم نام زیبایت، عسل ها می چکد از آن
که با نامت ز چشمانم شرابِ شور می‌ریزد

ریحانة الحسین

نبودی تا ببینی غصه هامو
دلم میگه شدم سرباره عمه
نمیشه گفت یه حرفایی رو بابا
فقط باید بگم بیچاره عمه

دکمه بازگشت به بالا