شکستن پهلوی تو

همینکه نیستی اصلاً برای من مرگ است
ز داغ تو پر زخمم دوای من مرگ است

غریب بودم؛ از این پس غریب تر شده ام
پس از تو همنفس آشنای من مرگ است

سر من رئا

دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را
کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را
که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را

غنچه ای بِشکُفت

غنچه ای بِشکُفت وجان هاتازه شد

کعبه در آدینه پُرآوازه شد

گشت پیدادرافق رنگین کمان

نور می پاشدخدا درآسمان

شهید شد پدر تو

چنانکه درد ز مرهم جدا نخواهد شد
غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد

محرم و صفر و فاطمیه, نه هر روز
دل تو لحظه ای از غم جدا نخواهد شد

یا داعی الله

چنانکه درد ز مرهم جدا نخواهد شد
غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد

محرم و صفر و فاطمیه, نه هر روز
دل تو لحظه ای از غم جدا نخواهد شد

شعر مناجات با امام زمان عج

اندازه دوماه عزا غم گرفته ام
چشمم گواه این دل ماتم گرفته ام

پیراهن سیاه تنم را شب فراق
بر سینه ام نهاده و محکم گرفته ام

مناجات با امام زمان عج و وداع با ماه صفر

گرچه چشمان مرا اشک غمت پر می کند
تا قیامت بر غمت چشمم تفاخر می کند

می رسد آن روز که نان شب هجر تو را
رونق بازارت ای خورشید! آجر می کند

بخوان ز چهره ام آه دل غمین مرا
به دیده بوسی پایت ببین جبین مرا

دوباره گریه ی دوری دوباره گریه ی شرم
کشیده است روی دیده آستین مرا

هوای ماتم تو

ای در هوای ماتم تو عرش, سوگوار
ای در غم تو چشم سماوات, اشکبار

اسلام در مصیبت تو می شود یتیم
دین در فراق روی تو بی تاب, بیقرار

غم زین العابدین دارم

اگر که دنیا دارم اگر که دین دارم
کمند لطف تو را چونکه در کمین دارم

برای خواستنت گرچه غرق تردیدم
ولی به اینکه تو می خواهی ام یقین دارم

جمال تو

به این غبار, نگاهی که آفتاب شود

بسوز قلبِ مرا, کز غمت مُذابّ شود

دوباره رویِ تو را آسمانِ جمعه ندید

کدام جمعه, جمالِ تو ماهتاب شود؟

یا صاحب الزمان آجرک الله…

گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران تر
پریشان است احوال من از حالی پریشان تر

مزار جانشینیان نبی را بی نشان کردند
و می دانند خود را از مسلمانان مسلمان تر

دکمه بازگشت به بالا