صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما
دستها گرم قنوتند, زحاجت لبریز
گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است
قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز
صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما
دستها گرم قنوتند, زحاجت لبریز
گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است
قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز
حق از زلال چشم تو ساغر درست کرد
ازخاک پای تو دُر و گوهر درست کرد
ته مانده ی پیاله ی آب تو را گرفت
تا سلسبیل و چشمه کوثر درست کرد
مادر گریه! مادر غم ها! جان از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین! السلام علیکِ یا زینب!
چشم های تو از نجابت و نور, چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد, بس که زخم دلت فراوان است
نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری
جان را به جانان با تن تبدار بسپاری
باید که مرهم روی زخم خویش بگذاری
سردرد خود را دست این دستار بسپاری
فصل خزان عمر من آمد, بهار رفت
دستم شکست تا که ز کف زلف یار رفت
رفتی و مانده در بر زهرا لباس تو
با بوی پیرهن ز کفم اختیار رفت
گرفته بوی تو را پیکرم تمام تنم
دوچشم و سینه ی من, هر دو دست سینه زنم
برای روضه ی تو زندگی کنم آقا
دلیل زندگی ام, بودنم, نفس زدنم
زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود
زهر جگر سوزی که بر دردش دوا بود
پنجاه سالِ عمر او با درد بگذشت
پنجاه سال, او روضه دار کوچه ها بود
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید
نظاره تو ابوحمزه و زراره کشید
غریب هستی و چون مادرت نشد آقا
سر مزار شما گنبد و مناره کشید
مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست
چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست
همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو
ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست
مرا به خلوت و ذکر شبانه راهی نیست
چرا که سهمیه ام غیر روسیاهی نیست
همیشه غیر تو را کرده ام طلب از تو
ببخش! نیت و مقصود من الهی نیست
چشمهایش همه را یاد خدا می انداخت
لرزه بر جان و دل تک تک ما می انداخت
پا برهنه همه بر بُشر شدن محتاجیم
نظری کاش که بر ما, گذرا می انداخت
مادرگریه! مادر غم ها! جان از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین! السلام علیکِ یا زینب!
چشمهای تو از نجابت و نور, چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد, بس که زخم دلت فراران است