طلای گنبد شهر نجف

 

طلای گنبد شهر نجف غزل ساز است

و حس خوب من انگار حس پرواز است

دلم هوایی ایوان عرش حق شده باز

چرا که راه از آنجا به آسمان باز است

پای گهواره

همیشه جای رقیه ست پای گهواره

و طفل را به بغل گاه جای گهواره

شروع میشود اینسان صدای گهواره :

بیاورید علی را برای گهواره

سه ساله خاتون

ای وای از طنین دعاهای آخرت:

بابا بیا , بیا پدرم … مرد دخترت

بابا بیا , بیا که ببینی چه شد سرم

یا لااقل بیا که ببینم چه شد سرت ؟! …

صدای زمزمه ی جامعه…

صدای زمزمه ی جامعه کبیره ی توست

کهچشم ها همه اشک و نگاه خیره ی توست

هرآنکسی که در امواج عشق افتاده

برایعرض ادب در پی جزیره ی توست

میلاد اقیانوس

قلم زدم به مرکب کنار این فانوس

برای تان بنویسم, برای اقیانوس

نفس برای شما خرج میشود بانو

ولی نفس شده اینجا کنارتان محبوس

کنیز حضرت زهرا (س)

نگاه پیر تو انبوه ی از ملک دارد

چقدر چین و چروک رخت ترک دارد ؟!!

چقدر پیر شدی غصه پیرتان کرده ؟؟

بگو که گریه یتان ریشه در فدک دارد

خبر …

رسیده قافله و چشم های تر دارد

برای ام بنین کاروان … خبر دارد

خدا کند که مراعات سن او بشود

که نقل حادثه بر قلب اوضرر دارد

بهانه ای که ندارند …

نشسته اند همه در کمین … تو را بزنند

نگاه کن , بنگر ..و .. ببین !… تو را بزنند

تعجب است همه با علی جدل دارند ؛

به کینه های قدیم آن و این , تو را بزنند

شهید روضه ی مسمار

پس از مصیبت در , در بدر شدم , مادر !

همین که از خبرت !! با خبر شدم مادر

نوشته اند : چهل تن به یک نفر ! من هم

اسیر صورت آن یک نفر شدم مادر

کبودانه

نفس نفس ز زمانه تو آه میکشی و …

به سمت دست علی هی نگاه می کشی و …

تمام نیروی خود را کنار محسن خود

برای حیدر خود در سپاه می کشی و …

دکمه بازگشت به بالا