از همان آغاز , چشم آسمان ها و زمین
تا ابد دیگر نمی بیند زنی را اینچنین
در همان عصری که اهل شهر با شک کافرند
تو به آیین محمد رو میاری با یقین
از همان آغاز , چشم آسمان ها و زمین
تا ابد دیگر نمی بیند زنی را اینچنین
در همان عصری که اهل شهر با شک کافرند
تو به آیین محمد رو میاری با یقین
از این که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است
برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست
همین که خون علی در رگش سرازیر است
کاری کن ای در
من مانده ام تنها ، مرا یاری کن ای در
خود را سپر کن
در حق من قدری فداکاری کن ای در
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است
علت خلق دو عالم علم فاطمه است
سرسجاده به جایی نرسیده است کسی
هر چه دادند به ما از کرم فاطمه است
همین که خلق شدم از اضافی گِلِ تو
خدا نوشت مرا تا همیشه سائل تو
همیشه دست به نقدم فدایی ات بشوم
اگرچه این دل آلوده نیست قابل تو
همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چراکه حضرت مشکل گشا اباالفضل است
دو دست داده به راه خدا و پس چه عجب
اگر که معنی دست خدا اباالفضل است
یا علی اکبر
آینه ی کامل خدا علی اکبر
خَلقاً و خُلقاً
جمع کرامات مصطفی علی اکبر
تا وحی آمد مقتدا را برد بالا
دست نبی دست خدا را برد بالا
با دست گرم رحمه للعالمینش
دست یل خیبر گشا را برد بالا
نخواهد ماند دیگر شبهه در دین بعد از این نقطه
که بالا می رود دست تو تا بالاترین نقطه
به اذن الله یاری از تو می جوییم و می گوییم:
ایاک نعبد نقطه , ایاک نستعین نقطه
تو از ازل جوادی و ما از ازل فقیر
یا ایهاالجواد تصدق علی الفقیر
حس کرده است ثروت عالم به دست اوست
وقتی گرفته است تو را در بغل فقیر
بس که پر کرده فضای صحن را فریاد ها
نیست پیدا در حریمت های و هوی باد ها
کوربیناشد, فلج پا شد,گداروزی گرفت
پشت هم رخ می دهد اینجا از این رخداد ها
ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند
مثل حیدر در میان کوچه هایش می کشند
نامسلمان ها به فکر سنّ وسالش نیستند
پابرهنه,بی عمامه ,بی عبایش می کشند