صحبت از وصف رویت شد قلم آمد به میان
بهر نزد تو رسیدن قدم آمد به میان
سابق از تو چه کسی بود ملقب به کریم؟
پا به دنیا که نهادی کرم آمد به میان
صحبت از وصف رویت شد قلم آمد به میان
بهر نزد تو رسیدن قدم آمد به میان
سابق از تو چه کسی بود ملقب به کریم؟
پا به دنیا که نهادی کرم آمد به میان
با واژه غریب شده نام او عجین
با زانوان خویش چهل سال همنشین
در کوچه سر کشید حسن جام زهر را
آنجا که خورد مادر ریحانه اش زمین
من کی بودم یه آس و پاس بی کس
یه از همه رونده شده تو دنیا
تو کی بودی حسین دلتنگیام
هوامو داشتی شبیه یه بابا
سلامی از سر اخلاص با صمیمیت
به تو که معنی نامت ورای از غیرت
سلام ساقی عطشان بچه های حسین
سلام بر دل دریایی ات بر آن شوکت
بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود
همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود
تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود
اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود
از الان بگم که چن تا دخترت
دیگه نیستن توی جمعمون داداش
دوتاشون تو بیابونا جون دادن
یکی تو خرابه با سر باباش
از شوق، قلبم میتپد هر دم برای تو
میبارد ابرِ چشمهایم در هوای تو
عطر غمِ شیرین تو در جان که میپیچد
گُل میکند بر سینهام شور عزای تو
وا نکردم سفره ی دل پیش کس الا حسین
فرق دارد با همه بحث رفاقت با حسین
روضه میخواند یکی من هم که کارم گریه است
کار ما رونق گرفت آنجا که گفتم یا حسین
چی شیرین تر از شوری اشکمه
دارم با غمت زندگی میکنم
یه عمره هواتو نفس میکشم
زیر پرچمت زندگی میکنم
جا دارد اگر پای غمت جان بگذارم
مجنون شوم و سر به بیابان بگذارم
بین الحرمینی نشدم بعدِ چهل روز
ظلم است به خود نام مسلمان بگذارم
مثال آینه باید محبت کرد بی منت
که سائل را نمیدادی به هنگام عطا خجلت
به مانند تو اربابی نیامد در دل تاریخ
که باشد با جذامی ها سر یک سفره هم صحبت
وقتی که خورد در وسط خانه پیچ و تاب
خانه گرفت از جگر او بوی گلاب
ذریهی رسول ، زمین گیر زهر شد
ابن ابی تراب جگر ریخت بر تراب