دم دروازهی ساعات گرفتار شدم
هدف ساز و دف مردم بیعار شدم
دختر هیچ نبی مثل من آواره نشد
هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم
دم دروازهی ساعات گرفتار شدم
هدف ساز و دف مردم بیعار شدم
دختر هیچ نبی مثل من آواره نشد
هیچ عزیزی نشد اینقدر که من خوار شدم
ببین گلفروشان چه ها میفروشند
گل لاله را سر جدا میفروشند
خداناشناسان عزیز خدا را
برای رضای خدا میفروشند
بزم آن روز بزم جایزه بود
روی تخش نشست ابن زیاد
همه دنبال ارتقاء مقام
همه دنبال سکه های زیاد
دنیای بی تو نداره تعریفی
دنیای بی تو رو اصلا نمیخوام
روم نشد حتی به یک نفر بگم
چی به روز ما آورده شهر شام
حرم شاه کجا اینهمه اشرار کجا
ما کجا شام کجا اینهمه آزار کجا
آن که در رو به همه عالم و آدم وا کرد
میشود پشت در بسته گرفتار کجا
شب میرسید و دیر پر از عطر سیب بود
تنهاتر از مسیح سری بر صلیب بود
برنی سری شکفتهتر از فرق لالهها
در پای نیزه نوحه صد عندلیب بود
این سنگها که بررویم ازبام میزنند
اول به روی صورت بابام میزنند
اینها برای کشتن ناموس مصطفی
ما را به نیت خود اسلام میزنند
در زدند و علی دم در رفت
یک یهودیست سائل این در
کار او چیست ؟ دخترش کور است
یا علی لطف کن بر این دختر
غیر از غم حسین نخوردیم اگر غمی
ما را ز خاطرش نبَرَد فاطمه(س) دمی
ما بعد گریه بر غم او زنده میشویم
عالم ندیده بر خودش اینگونه ماتمی
اگر چه درد بسیار است اما تا تو درمانی
دوباره از خدا میخواهم آن را بی پشیمانی
ز تو رو بر نمیگرداند آنکه رو کند بر تو
می اندازد نگاه تو هر آهویی را به حیرانی
ما را نوشته اند ، مسلمانِ کربلا
تحتِ لوای قاریِ قرآنِ کربلا
مدیونِ حیدریم و غلامِ حسینِ او
آبِ نجف رسانده به ما نانِ کربلا
آنچه با عشق پدر داشت، علی بود علی
هر چه اولاد پسر داشت، علی بود علی
پسر فاطمه خورشید تمام عالم
دور خود هر چه قمر داشت، علی بود علی