آن روز پر عذاب

آن روز پر عذاب زیادم نمی رود
فریاد آب آب زیادم نمی رود

جسم حسین بی سرو عریان به روی خاک
در بین آفتاب زیادم نمی رود

عالمی گریان

عالمی گریان صبح و شام تو
جان من قربان صبح و شام تو

من کویرم تشنه ی یک قطره از
بارش باران صبح و شام تو

یا ولی الله

از بس گناهِ روز, مرا خار می‌کند
شب دورم از نگاهِ تو ای یار می‌کند

چشمِ بخواب رفته و آلودهٔ مرا
کِی در سحر, صدای تو بیدار می‌کند

شعر روضه حضرت عباس ع

رفته امیر لشکرش را پس بگیرد
از کوفیان آب آورش را پس بگیرد

رفته بگوید تشنگی ها برطرف شد
تا حرف های دخترش را پس بگیرد

شعر شهادت حضرت علی اکبر ع

افتاد و پیش چشم پدر پا کشیده شد
کار علی ببین به کجاها کشیده شد

دستی کشید موی سیاهش , عجیب بود
هنگام ظهر شب به درازا کشیده شد

از غم جدّ غریبت

تکیه بر دیوار کعبه می‎دهی وای از دلت
از غم جدّ غریبت آگهی وای از دلت

روز و شب گریه کنی و باز روز آمدن
ناله‎ی وا زینبا سر می‎دهی وای از دلت

جانم حسین (ع)

نوکر این خانه در مدار حسین است
جان و دلش تحت انحصار حسین است

عارف و عالم , بزرگ و کوچک این جمع
هر که به هر جا رسیده کار حسین است

حب علی

تنها اسدالله به خیبر شده فائق
مبهوت شدند آن دو فراریِ منافق
از واهمه گشتند به هر سو متفرق
جا داشت همان لحظه که طاغوت کند دِق

پسر فاطمه

ای رئوفِ همیشه خوب سلام
پیش تو میشود دلم آرام
شد زیارت همیشه نیمه تمام
هر که رویت ندید شد ناکام

آستان حجره

زانوی خسته اش تکان میخورد
پیکرش را کشان کشان میبرد
چند باری میان راه افتاد
گفت یا فاطمه به راه افتاد

شعر مناجات امام زمان (عج)

شکوه دارم از خودم بر بخت خود پا می‎زنم
سال‎ها روضه می‎آیم و باز درجا می‎زنم
گریه‎ات را با گناهانم درآوردم, ولی
می‎نشینم ناله‎ی الغوث آقا می‎زنم

اذن دخول

رسیده ام در باب الجواد با امید
چرا که یاس پر است از تضاد با امید

برای رفع گره های کور آمده است
دلی که دست به دست تو داد با امید

دکمه بازگشت به بالا