نداری که گدای توستآقا می شود حتمن
بیابانقدمگاه تو دریا می شود حتمن
دو چشمم ابر باران بودو من خوشحال از اینکه
بساطعاشقی باتو مهیا می شود حتمن
نداری که گدای توستآقا می شود حتمن
بیابانقدمگاه تو دریا می شود حتمن
دو چشمم ابر باران بودو من خوشحال از اینکه
بساطعاشقی باتو مهیا می شود حتمن
در ازدحام حرم هرکسی به تنهایی
گرفته دست دعا را به سوی آنجایی
که جلوه کرده در آن جلوه ای مسیحایی
همان حریم قشنگی که هست رویایی
شعرهایم به تو ای جان جهان خو کردند
واژه هام از تو نوشتندو هیاهو کردند
خواستم عاشقی ام پیش خودم باشد و تو
گریه هایم… چه کنم دست مرا رو کردند
ای میزبان غمزده عاشقان بقیع
تصویر کامل غم و درد جهان بقیع
ای مدفن خلاصه خوبان خاکیان
ای خلوت شبانه صاحب زمان بقیع
هوای دولتِ مشرق سفیرِ باران شد
و چترهای دلِ ما سریرِ باران شد
کویرِ سر به هوایِ به آسمان محتاج
دچار مرحمت سر به زیر باران شد
و حرف,باز فقط حرف مادرم باشد
وقول دادهام این بار آخرم باشد
خیال…نهننویسم! خیال … نه نکنم!
خیالخوب تو دیگر نه در سرم باشد
قدمگاه شهیدان است این جا
محلرشد ایمان است این جا
کسیکه انس با این خاک دارد
برایشکعبه ی جان است این جا
زائر کرخه زائر زهراست
بی گمان اشک دیده می گوید
چون که اول خوش آمد را
مادر قد خمیده می گوید
زحمتی دارم برایت ای فلک جان حسین
می شود روزی اشکم را ز بارانت دهی؟
محمدمهدی عبدالهی
ش
جگرم سوخته از زهر جفا مادر جان
به شرار دل من گریه نما مادرجان
توبیا تا که برای تو بگویم منصور
با جگر گوشه تو کرده چها مادر جان
کس نگفتا به عدو سبط نبیم با من
خانه ام را سوختند و سوخت جانم , چون علی
ظـالـمـان بـستـند مـحکـم بـازوانـم , چون علی
پـابــرهـنـه , سـربـرهنـه , بی عبـا , درکـوچـه ها
می کشاندند و پر از خون شد دهانم , چون علی
دشمن از خوف به خود میلرزید
علت این بود اگر پنهان شد
تیر بر دیده پاکت چو نشست
کار دشمن به نظر آسان شد