از این به بعد از کفنت می شناسمت

از بوی عطر پیرهنت می شناسمت

از اشک های بیوه زنت می شناسمت

از قطره های خون سیاهی که پشت هم

با سرفه می چکد به تنت می شناسمت

وقتی خدیجه رفت

وقتی خدیجه رفت پیمبر عزا گرفت
آمد زمان پیری و دستی عصا گرفت
شکر خدا به لرزه نیافتاد زانویش
دست رسول را چو دو دست خدا گرفت

شعار دادیم

هم وعده سر قرار دادیم آقا

هم نامه که بی شمار دادیم آقا

گفتیم بیا و خودمان در رفتیم

یک عمر فقط شعار دادیم آقا

سجاد حقیقت شناس

 

میلاد حضرت علی اکبر

از هم آسمان این خانه‌ شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچه‌ی بنی هاشم بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف توترسا, خال بر گونه‌ی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویتمحراب, وه که لیلا چه معبدی دارد

مدح حضرت معصومه

اى دختر عقل و خواهر دین
وى گوهر دُرج عزّ و تمکین

عصمت شده پاى بند مویت 
اى علم وعمل مقیم کویت

برسد به دست منتقم خون مادرمان

آقا سلام , محض رضای خدا نیا

وقت ظهور نیست, برای خدا نیا

اخبار پشت پرده ی بسیار می رسد

بوی خیانت از پس دیوار می رسد

یا حضرت زهرای بتول ادرکنی

یافاطمه  روز حشر ستاری کن

دلسوختگان را ز کرم یاریکن

با همه گفتیم که با زهرائیم

تو نیز بیا و آبروداریکن

گریه کنید

بر قافله ی رفته سفر گریه کنید

بر روی نیزه جا مانده سر گریه کنید

لالالا اصغرم در خواب است

ای اهل حرم یواش تر گریه کنید

 آرش پور علیزاده

 

شعر روضه حضرت رقیه (س)

یک نیمه شب بهانه ی دلبر گرفت و بعد

قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد

اما نیامده ز سفر مهربان او

یعنی دوباره دل دختر گرفت و بعد

دکمه بازگشت به بالا