ثانیه های عمر من تباه شد نیامدی
روزشمار من پر از گناه شد نیامدی
سال نمای هجر را صفحه به صفحه خوانده ام
هجر تو بیشتر زسال و ماه شد نیامدی
ثانیه های عمر من تباه شد نیامدی
روزشمار من پر از گناه شد نیامدی
سال نمای هجر را صفحه به صفحه خوانده ام
هجر تو بیشتر زسال و ماه شد نیامدی
در این حریم ذکرم , یارب و یا کریم است
دستم اگرچه خالیست, خرجیم با کریم است
کم میشود مگر از این سفره هر چه بردند؟
وقتی طرف حساب شاه و گدا, کریم است
گرچه من را میتوانی زود از سر وا کنی
تا سحر این پا و آن پا میکنم در وا کنی
آمدم دیگر بمانم پس مرا بیرون نکن
مشت خاک آورده ام که کیسه ی زر وا کنى
نگارمیرسد از ره بیار باده بیار
به دلحضور دراین بزم صاف و ساده بیار
هزارسجده برآن شاه پاک زاده بیار
هزاربوسه برآن ابروی گشاده بیار
خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد
و یا جرقه ی عشق تو بر سرم بخورد
تویی که در همه دنیا زبانزدی آقا
غروب جمعه شد اما نیامدی آقا
در طشت می ریزد جگر اما کمی سبز
انگار می ریزد به زخمش مرهمی سبز
با حرف ها آنقدر می شد سنگباران
آمد کنار اشک سرخش همدمی سبز
مثل کسیکه روی لبش یارضا رضاست
کارم فقطحسین حسین وخدا خداست
بی روضه های این دهه از دست می روم
آری دوایعاشق کرببلا بلاست
آمدم تا به تن بی سر تو گریه کنم
بر تو جای پدر و مادر تو گریه کنم
خوب در خاطره ام یاد تو جا خوش کرده
آمدم بر نگه آخر تو گریه کنم
شکر خدا که گریه کن شاه عالمیم
درچشم خلق از کرم او مکرمیم
پایان نمیرسد غم ما بی عزای او
ما موج عشق از دل طوفان ماتمیم
تو بگو کرببلا تا که خدا از دهنت
بشنود بعد کند روزی هر سینه زنت
تو بگو کرببلا تا که به حق قرآن
وفدیناه شود مرثیه ی ذوالمننت
بپذیرید عرض تسلیتِ
سینه ها, دست ها, بدن ها را
بپذیرید سرسلامتی ِ
روضه خوان ها و سینه زن ها را
آخر عمر دخترت آمد
که سحر دیدنم سرت آمد
من نمی دیدمت به ویرانه
بوی راس معطرت آمد