بر خلایق لطف کردی، منتها برعکس شد!
پاسخ «خوبی» نمیدانم چرا برعکس شد؟
خوب بودی، با بدی امّا جوابت دادهاند
سنّت آن روزگاران با شما برعکس شد
بر خلایق لطف کردی، منتها برعکس شد!
پاسخ «خوبی» نمیدانم چرا برعکس شد؟
خوب بودی، با بدی امّا جوابت دادهاند
سنّت آن روزگاران با شما برعکس شد
ناقابلیست سر که سرِ دار میبریم
سر دادهایم و از همه دلدادگان سریم
«تقدیمِ جان» و «دادن خون» و «نثار سر» …
ما ناز یار را به همین شیوه میخریم
ردّ خونابه ی شق القمری می بیند
بر جبین پدر از خون اثری می بیند
دختری غمزده همراه برادرهایش
بین بستر پدر خون جگری میبیند
به پیشگاه تو هر کس رسید، زانو زد
اسیر بودی و نزدت یزید(لع) زانو زد
امین وحی در آغاز «سورهی مریم»
همینکه مدح تو را میشنید زانو زد
أعوذُ مِن کُرُباتِ السَّواحَل المَنحوس
به چشمهای بلاخیز شاه اقیانوس
فرار میکنم از کوخهای خاکآلود
به ابرهای طهورای حضرت قدّوس
فرقی نمیکند که چرا فرق میکند!
شبهای جمعه کرب و بلا, فرق میکند
حتی گدای کرببلا, هر چه هم ندار
با یک گدای بی سر و پا فرق میکند
فکری برای زخم چشمان ترم کن
فکری به حالِ حالِ از بد بدترم کن
اینگونه میمیرم بدون شک! بیا و …
فکری برای عاشق دور از حرم کن