خورشید آل فاطمه

قت شروع مدح تو شاعر علیل شد
شرح غزل کشیده به بحر طویل شد

اعجاز کردی و قلم من عصا شده
این دفترم به اذن شما رود نیل شد

بدی کرده ام

من بدی کرده ام اما تو مرا بد نزنی
بعد یک عمر که این بنده ات آمد نزنی
با همین روی سیاهش به تو رو زد نزنی
روی پیشانی او مهر نیاید نزنی

بعد تو از آه من ز سر زندگی گذشت
چل روز میشود که به آوارگی گذشت

چل روز میشود که اسیرم , اسیر تو
عمرم مدام در پی دلداگی گذشت

ابتا یا حسین

پوشیه نیست سرو روم شدیداً زخم است
خسته ام بال پرستوم شدیداً زخم است

خوبی معجرم این بود که مویم نکشند
نزنی دست به گیسوم شدیدا زخم است

یا مسلم ابن عقیل (ع)

ﺩﻳﺸﺐ اﺯ ﺣﺎﻟﺖ اﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺧﺒﺮ ﺩاﺭ ﺷﺪﻡ
ﺑﻲ ﺧﺒﺮ اﺯ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﻲ ﻛﺲ و ﺑﻲ ﻳﺎﺭ ﺷﺪﻡ
ﻣﻦ ﻋﺰﻳﺰﻩ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﺎﺭ ﺷﺪﻡ
ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﺩﺭﺑﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﭼﻪ و ﺑﺎﺯاﺭ ﺷﺪﻡ

ﺷﺶ ﮔﻮﺷﻪ ی ﺗﻮ

ﺩﻳﺪﻩ اﻓﺘﺎﺩه ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﮔﺎﻫﻲ
ﻛﺎﺭ ﺭاﺳﺨﺖ ﻛﻨﺪ ﭼﺸﻢ ﺳﻴﺎﻫﻲ ﮔﺎﻫﻲ

ﺁﺑﺮﻭ ﺧﻮاﺳﺘﻢ و ﺳﻮﺭﻩ ی ﻳﻮﺳﻒ ﺧﻮاﻧﺪﻱ
نکنه ای فاش شود از ﺗﻪ ﭼﺎﻫﻲ ﮔﺎﻫﻲ

دکمه بازگشت به بالا