شعر عيد غدير خم

علی توحید صادق بود علی قرآن ناطق بود

علی توحید صادق بود علی قرآن ناطق بود
علی سعی و صفا زمزم علی محبوب خالق بود
علی تورات موسی بود علی انجیل عیسی بود
علی داماد پیغمبر علی محبوب زهرا بود

جان به قربان علی و آل او

جان به قربان علی و آل او
بهترین القاب عالم مال او
دست ما و گوشه ای از شال او
سایه دارد بر سر ما بال او

صد و ده بار یا علی مددی

خواستم عشق را نظاره کنم

چشم‌ها را پر از ستاره کنم

 خواستم تا که از شب شعرم

قطعه‌ای نذر جشنواره کنم

مینویسم غدیر از اول

مینویسم غدیر از اول

از سراج المنیر از اول

تو همان مستجار هستی و من

من همان مستجیر از اول

شق القمر

چو شهر علم بنا گشت در علی بشود

بدا به حال آن کسی که بر علی بشود

غدیر! صحنه اوج ولایت است ببین

پیامبر آمده از هر نظر علی بشود

خاک باز

هنگام ظهر وقت اذان نماز بود

درهاى آسمان به روى خلق باز بود

 ارواح مؤمنین همه در سجده حضور

این روح کعبه بود که روى جهاز بود

برکه ی اکملت لکم

باید به همان سال دهم برگردیم

با بیعت در غدیر خم برگردیم

تا سوز عطش نکشته ما را باید

تا برکه ی اکملت لکم برگردیم

غدیرانه

دست‌هایت را که در دستش گرفت آرام شد

تازه انگاری دلش راضی به این اسلام شد

دست‌هایت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت:

مومنین! ( یک لحظه اینجا یک تبسم کرد و گفت:)

ازاول..

غزلیّاتِ قدیمّیِّ شما از اول

عشق بوده ست که با دست خدا از اول

خِشت خشتِ همه را با برکاتِ نفسش

پایِ خاکستر خود کرده بنا از اول

بالاترین دست…

دستان تو حالا شده بالاترین دست

جبریل بوسه میزند بر اینچنین دست

خلق ازل , کار ِ ابد بر عهده یِ توست

ای اولین دستِ خدا , ای آخرین دست

اذازلزلت…

مقصود من از بیان هر عرض تویی

  دنیا همه مستحبّی و فرض تویی 

خواندیم به سوره ای یقول الإنسان

انسان اذا زلزلت الأرض تویی

مجید لشگری

 

امیرالمومنین علیه السلام

تا پیشه شان شاعر آیینی شد

حال دل شان همین که می بینی شد

گفتند علی خداست گفتیم که نه!

این کفر چقدر کفر شیرینی شد

مجیدلشگری

 

دکمه بازگشت به بالا