طاعات ما اگر چه ز یأس و کسالتاست
ما را فقط ز دوری و هجران ملالت است
بهره نمی برم ز مناجات نیمه شب
وای از عبادتی که سراسر کسالت است
طاعات ما اگر چه ز یأس و کسالتاست
ما را فقط ز دوری و هجران ملالت است
بهره نمی برم ز مناجات نیمه شب
وای از عبادتی که سراسر کسالت است
اگر چه در به در کوچه ی خطا شدهام
شکسته بالترین بنده ی خدا شده ام
ولی نشسته به چشم ترم ندامت ها
ونیمه راهترین یار توبه ها شده ام
ای کههمیشه گوش دهی بر دعای من
دل میدهی به نغمه یا ربنای من
فهمیدهام که با همه عالم غریبه ام
فهمیدهام دگر که تویی آشنای من
توبه ای می طلبد عفو ِ اله ِ من وتو
که کند رحم به این ناله و آه ِ منو تو
لطف حق منتظر ِ بارش ِ چشمان کسیاست
تا بشوید گنه از روی سیاه ِ من وتو
خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن
نده جواب مرا لااقل جوابمکن
تمام خواسته هایم برای نفسم بود
دعای من که دعا نیست مستجاب مکن
از نسیم سحری روح به جانم دادند
چشمی از خون جگر اشک فشانم دادند
تا شدم هم نفس محفل رندان سحر
لذت زمزمه و آه و فغانم دادند
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد
از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد
ما تحبس الدعا شده نان شبهه ایم
آنجا که شبهه است عطایی نمی رسد
با نگاه تو شدم عاشق ارباب کریم
به حسینت قسم این گمشده دریاب کریم
روسیاه آمدم امّا تکیه گاهم شاهاست
آمدم با سر خونین سوی محراب کریم
از روزهای گرم تابستان گذر کن
از خواب بگذر سینه را نذر سحر کن
روزه که می گیری نگاهت را نگهدار
از دیدن هر چه به جز خالق حذر کن
مرا ببخش که تو مهربان و رحمانی
نگفته های دلم را تو خوب می دانی
دوباره بغض گرفته گلوی من را کاش
شود به لطف نگاه تو دیده بارانی
هر که دارد سر سودای خدا بسم الله
هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله
میزبانان سحر منتظر مهمانند
هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله
حس می کنم شمیم خوش ماه یار را
آهنگ ربّنای لب نوبهار را
کم کم صدای آه سحر می رسد به گوش
آهی که زنده کرده دل بی قرار را