عشق تو در سینه ما از ازل دیرین تراست
این مدال مهر از خور شید هم زرین تر است
میشوم فرهاد و بر کوه غزل حک میکنم
شور تو در شعر هایم از عسل شیرین تر است
عشق تو در سینه ما از ازل دیرین تراست
این مدال مهر از خور شید هم زرین تر است
میشوم فرهاد و بر کوه غزل حک میکنم
شور تو در شعر هایم از عسل شیرین تر است
وقتش رسیده است که آگاهشان کنی
این خاک را عروج دهی, آسمان کنی
چل ساله می شوی که طی مدتی مدید
از عرش تا زمین خدا را جوان کنی
جا برایواژه ای نو وا کنید
با نیایشعشق را پیدا کنید
پا بهپای عشقبازی تا کجا ؟!
تا صدایقاریِّ غار حرا
ایجانِ عاشقان همه قربانت,
خورشید وماه,آینه دارانت
“وَالَّیل”,گیسوانِسیاهِ توست
“وَالفَجر”,سر زده ز گریبانت
ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر
لبخندت از تبسم گلها ملیح تر
بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست
یعنی ندیده از خم زلفت ضریح تر
ای یار ز دیده گشته غایب برگرد
ای هجر تو اعظم مصائب برگرد
امشب ز خدا فقط تو را می خواهم
ای آرزوی شب رغائب برگرد
سید مسیح شاهچراغی
ای شیعه مخور غصه تو صاحب داری
آیینه ی مظهرالعجائب داری
یادت نرود دعا کنی مهدی را
امشب که تو لیله الرغائب داری
سید مجتبی شجاع
ای عزادارت دل چاک بقیع
روضه خوانروضه ی پاک بقیع
خیزوپ یش زینبت تعظیم کن
کربلاراباقدت ترسیم کن
خاک بقیع و صورت غمهای کربلا
انگشت و نقش قصِّه ی صحرای کربلا
امُّ البنین بی پسر و روضه های سر
امُّ البنین و غصِّهی سقّای کربلا
باز زانو زده دل پشت بقیع
تا زند دست به دامان شفیع
حزن این خاک به دل بنشسته
دل مغموم, دل بشکسته
لطافت موج میزد در صدایت
که دل برد از خدا هم ربنایت
خدا خلقت نمود و عاشقانه
دمی زل زد به برق چشمهایت
گـر تـمـام عـرش را دفتر کنیم
گـر تـمـام بـحـرها جوهر کنیم
گـر درختـان جهـان گردد قلـم
گـر تـمـام دست هـا گردد عَلَم