شعر عصر عاشورا و شام غريبان

قتلگاه اطهرت

پاره پاره حنجرت را بوسه باران می کنم
عضو عضو پیکرت را بوسه باران می کنم

خاک اینجا ای برادر بوی زهرا می دهد
قتلگاه اطهرت را بوسه باران می کنم

حرمت‌پنجاه ساله ام

دیدی شکست حرمت‌پنجاه ساله ام
دیدی نماز نافله ی من‌ نشسته شد

دستی که بوسه میزدیش صبح‌ و ظهر وشام
بین طناب شمر زنازاده بسته شد

گودال

شور برپا می شود
“تا شهادت نامه ی عُـشّاق امضا می شود”
هر که جا خالی نکرد
دردهـای باطِـنیْش امـشب مُــداوا می شـود

خضاب

راوی نوشت روی تنت پا گذاشتند
سر را جدا نموده و تن را گذاشتند

آقا بگو که بی صفتان روی پیکرت
جایی برای بوسه ی زهرا گذاشتند؟؟

مدح و مرثیه امام حسین (ع)

ما را پناه نیست به جز کشتی نجات
راه نجات ماست از این دار مشکلات
 
بر پرچم سیاه غمش تکیه می کنم
جانم فدای ماتم لب تشنهء فرات

شعر روضه سیدالشهدا (ع)

دارند زنده زنده ترا دفن میکنند
برجسم نیمه جان تو رحمی نمی کنند
از جای آب نیزه به خورد تو می دهند
بر خشکی دهان تو رحمی نمی کنند

حق مادری

قدم قدم زحرم میشوی جدا برگرد

بدون خواهر خود میروی کجا برگرد

به پای تو همه گیسوی من سفید شده

نزن به سینه من دست رد اخا برگرد

رویِ نِی مویِ تو در باد , رها افتاده

رویِ نِی مویِ تو در باد , رها افتاده

در فضا رایحه‌ای روح ‌فزا افتاده

سر تو می‌رود و پیکر تو می‌ماند

از هم آیاتِ وجودِ تو , جدا افتاده

در دلش گم شده آهی و نگاهی باقی است

در دلش گم شده آهی و نگاهی باقی است
همه رفتند غمی نیست که شاهی باقی است
تا به زینب نگهش رفت دلش قرص شدو
زیر لب زمزمه میکرد سپاهی باقی است

از خیمه همه اهل حرم را بردند

از خیمه همه اهل حرم را بردند
از پیش نگاهم جگرم را بردند

بستند تمام یاسها را به طناب
در بند اسارت پسرم را بردند

از دست مهربان شما هر که نان گرفت

از دست مهربان شما هر که نان گرفت
بالای دست حاتم طایی مکان گرفت

عرض نیاز پیش کریمان درست نیست
باید همیشه دست به روی دهان گرفت

تا تو رفتی به سوی خیمه ما برگشتند

تا تو رفتی به سوی خیمه ما برگشتند
عده ای که دگر از دین خدا برگشتند

جنگجویان همه رفتند ولی بعد از آن
عده ای بد دهن و بی سر و پا برگشتند

دکمه بازگشت به بالا