نیاز داشت چو طفل رباب , جو به عمو
سپرد علقمه چون تشنه ها گلو به عمو
به سمت رود که دریا نمیرود , باید
که علقمه برسد بعد جستجو به عمو
نیاز داشت چو طفل رباب , جو به عمو
سپرد علقمه چون تشنه ها گلو به عمو
به سمت رود که دریا نمیرود , باید
که علقمه برسد بعد جستجو به عمو
ترک به روی لبت از خجالت افتاده
و رد نیزه به روی کمانت افتاده
پس از نیامدن و چند لحظه تاخیرت
درون خیمه رقیه به لکنت افتاده
برادری به زمین بود و بال و پَر میزد
برادری به سرش بود و هِی به سر میزد
برادری به زمین از لبش جگر می ریخت
برادری به سرش داد از جگر میزد
ای قد بلند از دل صحرا بلند شو
قدم خمیده ای قد طوبا بلند شو
بعد از تو نیست قوت قلبی به خواهرم
بعدِ تو می شوم تک و تنها بلند شو
پاره به پاره روی زمین قرص ماه ریخت
تا علقمه رسید ولی بینِ راه ریخت
پا می شود دوباره زمین می خورد حسین
دست خودش نبود که بی تکیه گاه ریخت
ببین که دشمن از این پس جلوترآمده است
ببین که داد حرم از غمت در آمده است
چه خوب شد که نمی بینی ای رشید غیور
که دست نحس کسی سمت معجر آمده است
شاعر:محمدحسن بیات لو
چه شد که اینهمه تیر سوی پیکرت آمد
چه شد که مادر من جای مادرت آمد
نشد که آب بیاری حرم, فدای سرت
ولی بگو چه بلایی سر سرت آمد
شاعر:محمدحسن بیات لو
چهره ی اهل حرم ازغمت افروخته است
از بهم ریختگی ات دل من سوخته است
هر چه کردم نشد از خاک تکانت بدهم
تیر انگار تنت را به زمین دوخته است
شاعر:محمد حسن بیات لو
نوای عاشقی از کیست اینچنین اینجا
نشسته قطره ی آبی روی جبین,اینجا
بروبه سمت خیام ای امیرلشگر عشق
نشسته اند دو نامرد در کمـیـن اینجا
تیرها از همه سو روی سرش می ریزد
چه قدَر سخت همه بال و پرش می ریزد
با شتابی که سه شعبه به سویش می گیرد
حتم دارم که دو چشمان ترش می ریزد
عمود خوردی و سرو صنوبرم پاشید
صدا زدی که بیا کاسه ی سرم پاشید
همینکه تا برسم قطعه قطعه ات کردند
قد بلند امیر دلاورم پاشید
شور یکپارچه در معرکه ای غالب شد
نوبت ماه علی بن ابی طالب شد
ماه از خیمه خود در طلب باران رفت
ابرها را همه پس زد طرف میدان رفت