از نور ماهی علقمه باغ ارم شد
ماهی که از داغش قد خورشید خم شد
تا داستان عشق را با خون نگارد
چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد
از نور ماهی علقمه باغ ارم شد
ماهی که از داغش قد خورشید خم شد
تا داستان عشق را با خون نگارد
چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد
یا غیاث المستغیثین کاشف الکرب الحسین
با تو دارم عهد دیرین کاشف الکرب الحسین
ای برایم عشق تو دین کاشف الکرب الحسین
زندگی شد با تو شیرین کاشف الکرب الحسین
چون که بر دوش گرفته ست علم را با مشک
همه گفتند که طفل است به دستش یا مشک؟
حرمله گفت به لشگر همگی گوش کنید
نقطه ضعف دگری نیست در او الا مشک
دل به دریا زد و دریای دعا پشت سرش
یارب او را به سلامت برسان از سفرش
ماه اگر رفت کواکب همه سرگردان اند
ماه رفت از حرم و اهل حرم منتظرش
از نور ماهی علقمه باغ ارم شد
ماهی که از داغش قد خورشید خم شد
تا داستان عشق را با خون نگارد
چشم غیورش خون شد و دستش قلم شد
جهان عشق مرید مرام عباس است
ادب همیشه در عالم به نام عباس است
طبیب درد تمام مذاهب عالم
کبوترانه شفا جلد بام عباس است
چه غم از غم از این اینهمه حاجت
شبِ بابالحوائجِ ماشد
به گِرههای کورِ ما بنویس
وقت نذریِ ارمنیها شد
دم سینه زنی آب آمد
شیرِ بیشه تا زمین افتاد ..دشمن شیر شد
در حقیقت دستهای زینبم زنجیر شد..
ای علمدارِ رشیدم..موقعِ افتادنت..
ذکرِ لبهایت چرا پس نغمه ی تکبیر شد
گفتم عباس و غم فراری شد
چار فصل دلم بهاری شد
هر کجا که گره به کارم خورد
نام عباس ذکر کاری شد
جگرش سوخت لشگرش افتاد
آی مردم برادرش افتاد
فرق او ریخت هی سرش افتاد
بغلش کرد پیکرش افتاد
تا میانِ نامسلمانان، سخن از آب شد
وقتِ مرهم روی زخمِ بسته ی اعراب شد
کینه های کهنه ای در سینه ها سَر باز کرد
کربلا جبرانِ بدر و خیبر و احزاب شد
در هیأت دل نقش تو چون روز عیان است
“زیر علمت امن ترین جای جهان است”
در کالبد عاشق ما مهر ابالفضل
مانند نفس لازم و مثل ضربان است