آقا نمیشود که تو دریا کنی مرا؟
امشب دخیل چادر زهرا کنی مرا؟
آماده ام که جان خودم را فدا کنم
امشب بیا که بی و سر و بی پا کنی مرا
آقا نمیشود که تو دریا کنی مرا؟
امشب دخیل چادر زهرا کنی مرا؟
آماده ام که جان خودم را فدا کنم
امشب بیا که بی و سر و بی پا کنی مرا
کربلا منتظر ماست(۱) ….. بیابرگردیم !!
به خدا محشر کبری ست بیا برگردیم
چه کنم شور عجیبی به دلم افتاده
دیده ام چشمه ی دریاست بیا برگردیم
بر مشامم می رسد بوی محرم ای خدا
ترسم از این است محرم را نبینم ای خدا
شکر نعمت نعمت ام افزون کند حالا بگو
من چگونه شکر این غم را نمایم ای خدا
فصل نبوغ گریه کنان ات محرم است
آری محرمی که پر از غصه و غم است
در پای روضه های شما ای امام اشک
حتی اگر که جان بدهم باز هم کم است
آماده می شوم که فراهم کنی مرا
خرج عزای ماه محرم کنی مرا
آشفته ام؛به سینه زدن عادتم بده
تا بین این صفوف منظم کنی مرا
اهل محل دوباره علم را بیاورید
رخت عزای حضرت غم را بیاورید
حی علی البکاء ملائک دهد نوید
وقتش رسیده دیده و نم را بیاورید
عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند
بهراحیای محرم در شتاب افتاده اند
مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند
فکرچای روضه و قند و گلاب افتاده اند
کو جامه ی سیاه عزایم محرم است
ابری است وضع حال و هوایم محرم است
نه که فقط همین سه دهه هست ماتمش
والله تمام سال برایم محرم است
شکر خدا که نوبت ماتم به ما رسید
اذن عزای ماه محرم به ما رسید
شکر خدا که چله نشینی گرفته است
کوبیدن سیاهی و پرچم به ما رسید
پهن شد سفره دل ,بوی خدا آمده است
به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است
در و دیوار حسینه چرا گریان است ؟
نکند فاطمه در روضه ما آمده است ؟
دوباره تازه شد آیین غم , بیا و ببین
جهان به سوگ حسین و زمانه چله نشین
نفس نفس غم و ناله, قدم قدم غربت
دوباره ماه محرم, به غم نشسته ترین
دلم به تاب و تب است و دوباره کرده هوایش
خدا کند که بمیرم میان ماه عزایش
دعای کیست که اکنون , دوباره قسمتمان شد
طعام سفرۀ احسان و باز طعم شفایش