دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر”
دعا کن بر ندارم سر ز درگاه شما یک عمر
تو کوه تکیه گاه باورم هستی و من تنها
به دلگرمی مهرت ایستادم روی پا یک عمر
شعر وروديه محرم
حال عُشاق اکثراً با گریه بهتر می شود
خوش به حال هرکسی که چشم او تر می شود
عمر من دارد به پایان میرسد اما خوشم
روزگارم با همین گریه به تو سر می شود
نه اینکه دست تقدیر و زمونه
منو اینجا دعای مادر آورد
نمک خوردم نمکدونُ شکستم
گداتون دیگه شورش و در آورد
تویی دریای بی پهنای خِلقَت..،ما نَمات هستیم
تو بیش از ظرفیتهای وجودی،ما کمات هستیم
ملالی نیست..،ما را حبس کن در پیلهی داغت
که این پروانهبودن را بدهکار غمات هستیم
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین
جز تو کسی به کاسه ی ما اعتنا نکرد…
تنها امید ظرفِ غذای گدا..،حسین
خوشم که شدم جلد بام حسین
که هستم گرفتار دام حسین
همه عمر من خرج نام حسین
غلام غلام غلام حسین
لطفی نما که بی سر و سامان کنی مرا
مجنون و بیقرار و پریشان کنی مرا
دل دادهام به دلبر و دل دل نکرده ام
دل داده ام که عاشق و حیران کنی مرا
سر کوچهی عشق دنبال تو
میایم به پرسیدن حال تو
من آنم که بار غمت را کشید
نشسته سر دوش من شال تو
پیش به سوی حسین پیش به سوی حسین
راه نجات است این راه نجات است این
پیش به سوی حرم پیش به سوی حرم
راز حیات است این راز حیات است این
مسیر نور در اوج رهایی
رسیده تا افق های جدایی
شنیده شد صدای آشنایی
ز اطراف حریم کبریایی…
ندا آمد:الا یا اهل العالم
چهل شب مانده تا ماه محرم
چشم یک شهر به دست کرم توست حسین
بهترین شادی ما اشک غم توست حسین
سوخت از عمر هرآن لحظه که بی عشق گذشت
عشق نابی که، فقط در حرم توست حسین