شعر وروديه محرم

آبروی دو عالم

آدم از اوّل به نامت بوده راغب یا حسین
روضه ات دارد میان عرش طالب یا حسین

می برد معراج، ما را قاب قوسین ضریح
می شود پایین پایت سجده واجب یاحسین

به پای روضه

عمر این نوکر به پای روضه و غم رفته است
چشم خشکم را بخر، پابوس زمزم رفته است

گاهگاهی حال و احوال گدا را هم بپرس
گرچه من لطف تو را هر بار یادم رفته است

ارباب من

از این در با صفاتر من ندیدم آستانی را
به جز اینجا نمیدانم در این عالم نشانی را

ملائک اذن میخواهند بزرگان آرزو دارند
که در این محفل گریه بشویند استکانی را

خمیه ماه عزا

کم کم عزای ماتمش دارد می آید
عطر نسیم پرچمش دارد می آید

گریه کنان خیمه ی شاه محرم
از راه دارد میرسد ماهِ محرم

آقای من

مادرم بارها به من می گفت
از در خانه اش نرو جایی

سر این سفره است در دنیا
نوکری می کنی و آقایی

حسین من

باغِمان سرسبز، آب اشک و هوایش روضه هاست
آستانِ نوکری سنگِ بنایش روضه هاست
بهتر از این نیست نسخه، بیخودی جایی نگرد
هر که می گردد به دنبالِ شفایش ، روضه هاست

یا حسین

گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین
دست خالی نیستم سرمایه دارم یا حسین
من که یک عمر ست، دل مشغولی ام تنها تویی
بگذرد با نوکریت روزگارم یا حسین

آمده ماه محرم

آمده ماه محرم به گدا اذن بده
تا که هر شب بتوانیم صدایت بکنیم

زندگي بي‌غم تو مُردن تدريجي ماست
آفــريدند كه ما گـــريه بــــرايت بكنيم

 حسین ساکی

راه و رسم عاشقی

این راه و رسم عاشقی آخر ندارد
عالم به غیر از کوی او بهتر ندارد
دربار شاهان جهان را گر بگردی
جمله امیری همچو او نوکر ندارد

شکر خدا

شکر خدا دیدم دوباره پرچمت را
شکر خدا دیدم سیاهی غمت را
دیدم دوباره روضه های ماتمت را
دیدم دوباره نوحه و شور و دمت را

غم عشق

قلب ما از تو غم عشق تقاضا دارد
چشم ما نیز فقط گریه تمنا دارد

قدر بال مگسی گوهر اشک غم تو
قیمتی بیشتر از گوهر دریا دارد

بابِ نجات

تا صبحِ قیامت برسد بانگِ قیامی
چون خونِ خدا ریخته و خونِ امامی

ثارَاللَهی و منتقمت کیست؟ یدالله..
تو بابِ نجاتِ همه ای ، رحمت عامی

دکمه بازگشت به بالا