تو وقتی اومدی گفتم
که تقصیر دل من بود
تو که دیدی بابات خوابه
چه وقت گریه کردن بود
حالا که با سر آمدهای سوی عمه
آرام سر بگذار بر زانوی عمه
حالا که ای کشتی, تو را درهم شکستند
پهلو بگیر آرام پس پهلوی عمه
قسم به ساحتِ ذکرِ شریف “هو” بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا
“عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد”
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا !
ای قرار دل دُردانه… کمی می خندی؟!
گیسویم را بزنم شانه کمی می خندی؟!
قول دادم به خودم پیش تو هِق هق نکنم
نزنم حرف غریبانه کمی می خندی؟!
اوردمت اینجا سر بابا به سختی
اخر رسیدم من به تو اما به سختی
این روزها خیلی سرت بابا شلوغ است
انقدر ها که می شوی پیدا به سختی
استجابت شده این بار دعای سحرم
آمدی از سر نیزه به کنارم پدرم
کاش موی سر من فرش رهت بود ولی
پا نداری و دگر سوخته موهای سرم
گریه کردم گریه دارم مثل رود جاریم
یک نفر هم نیست اینجا تا دهد دلداریم
تا توقف میکنم از پشت با پا میزنند
بعد تو محکوم بر این رفتن اجباریم
راء, رفعت, راء, رحمت, راء, رضوانِ حسین
راء, رازق, راء, رأفت, راء, ریحانِ حسین
قاف, قدر و قاف, قُدس و قاف, قُرب قلب ها
قاف, قاهر, قاف, قبله, قاف, قرآن حسین
چون خرابه مرکز پرواز شد
بال بلبل رو به بابا باز شد
راس خونین را میان پر گرفت
گریه کرد درد و دل از سر گرفت
آوردمت اینجا سر بابا به سختی
آخر رسیدم من به تو اما به سختی
این روزها خیلی سرت بابا شلوغ است
انقدر ها که می شوی پیدا به سختی
بابا بنگر رویِ به هم ریخته ام را
وا کن گره یِ موی به هم ریخته ام را
دیگر رمقی نیست به رویت بگشایم
چشم تر ِ کم سویِ به هم ریخته ام را
اومدم برا لبت دعا کنم
تو خرابه ها خدا خدا کنم
نوه فاطمه هستم اومدم
روزگار یزید و سیا کنم