شعر شهادت طفلان حضرت زينب (س)

ذوالفقار زینب

حضرت زهرا خودش آئینه دار زینب است

حضرت زهرا همیشه بی قرار زینب است

تیغ در دستش ندیده هیچ کس در عالمین

چون که عباس دلاور ذوالفقار زینب است

سنگین دلان شام

سنگین دلان شام تو را سنگ می زنند

گاهی تورا وگاه مرا سنگ می زنند

آید صدای نالۀ زهرا به گوش من

ازروی بام تا که تورا سنگ می زنند

پسرانم فدای تو

جانبازی یادشان ندهی گریه میکنم
اذن جهادشان ندهی گریه میکنم

گل پسران زینب

 آورده ام نذر علی اکبرش کنم

نذر علی نشد سپر حنجرش کنم

گل های باغ زندگی ام را یکی یکی

نذر دهان خشک علی اصغرش کنم

دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب

دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب

که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب

دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب

به ایشان یاد داده رسم جنگ مرتضی زینب

کودکانی عاشق و دلداده

کودکانی عاشق و دلداده پروردم حسین

تا جوان گشتند قربان تو آوردم حسین

شیرشان دادم که شیر کربلای تو شوند

هر دو را نذر علی اکبرت کردم حسین

طفلان حضرت زینب سلام الله علیها

روز اول چه خوب یادم هست

سهم من بی تو بیقراری بود

عید من دیدن نگاه تو

دوری‌ات اوج سوگواری بود

دکمه بازگشت به بالا