شعر محرم و صفر

تن بی دستت

چشم تو دیدم و چشم تر من ریخت به هم
حال با وضع سر تو,سر من ریخت به هم

نه علمدارِسپاهم,که سپاهم بودی
تا تو پاشیده شدی,لشکر من ریخت به هم

بلند شو

رسید عمود, همینکه سر قرار سرت
عمود خیمه دل گشت سوگوار سرت

چکید اشک شکاف سرت چنان بر مشک
که اشک مشک درآمد به حال زار سرت

ذکر عشاق

ای پناه بی کسی های امام
حضرت عباس آقا جان سلام

ای تو ماه آسمانی علی
آینه دار جوانی علی

اخا ادرک اخا

اى علمدار رشیدم چه بهم ریخته اى
مثل اکبر چقدر دوروبرم ریخته اى

سرو رعناى برادر چقدر کم شده اى
دست و پا میزنى و غم به دلم ریخته اى

چشمان ترم

مادرت آمده بالای سرم گریه کند
به پذیرایی چشمان ترم گریه کند

مادرم ام بنین کرب و بلا نیست ولی
شکر حق مادر تو هست برم گریه کند

تاشد

آه ؛آبت کرد نام آب آور داشتن
چون که محکوم است هرساقی به ساغر داشتن

العطش از عمق جان نیزه ها برخاست تا
کثرت زخم تو شد منجر به کوثر داشتن

موذن

برای مرگ پدر رفتنش جواز شده

کنون که کشتن پیغمبران مجاز شده

چقدر چشم به راه پدر نشسته علی

که زخم های تنش مثل دیده باز شده

وداع

بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را 

حسین راهى میدان نمود اکبر خود را 

وداع کرد ولى هشت مرتبه که نفهمیم 

چگونه آمد و آرام کرد خواهر خود را 

ولدی علی اکبر

به رویِ خاک جگر ریخته و یا پسرم
به روی خاک پسر ریخته و یا جگرم
بلند می‌شوم و باز می‌خورم به زمین
بلند می‌شوم و می‌خورد زمین کمرم

عصای دست پدر

پرپر نزن, پرم, جگرم تیر می کشد
تو درد می کشی و پرم تیر می کشد
پهلوی زخمی تو مرا می کشد علی
مانند فاطمه کمرم تیر می کشد

جوان قبیله

تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد
جوان ترین قبیله, قبیله پیر تو شد

اذان بگو که اذانت دل از بلال ربود
صفا بده به نمازم, نماز گیر تو شد

بغض

لخته خون دهنت در سخنت حل میشد
داشت در خاک بیابان بدنت حل میشد
هلهله های عدو سخت به هم ریخت مرا
حیف شد داشت معمای تنت حل میشد

به خودم گفتم علی اکبر من پرپر نیست
اصلا این‌کشته که افتاده علی اکبر نیست

از همان دور گلم بوی گلابت آمد
چشم بگشا پدر سینه کبابت آمد
این دم آخریت فکر چه بودی پسرم!؟
تا دمِ خیمه دمِ «وای ربابت» آمد

مثل بابا تو‌هم از بغض لبالب هستی
مثل من گریه کن معجر زینب هستی

تا بگیرد دل بابا سر و سامان برخیز
عمه ات آمده از خیمه علی جان برخیز
اولین بار زنی تا دل میدان آمد
تا که زینب نکند موی پریشان برخیز

رشتهء عمر مرا داغ تو بُگسست علی
خیز از جای که صحرا پر گرگ است علی

عماد بهرامی

دکمه بازگشت به بالا