نفس زدم که بمیرم به پای پرچم تو
زبانزدم به گدایی در محرم تو
دوباره فاطمه آهی کشید و عالم سوخت
سلام بر سر نیزه به موی درهم تو
نفس زدم که بمیرم به پای پرچم تو
زبانزدم به گدایی در محرم تو
دوباره فاطمه آهی کشید و عالم سوخت
سلام بر سر نیزه به موی درهم تو
اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو
ای یادگــار مــادر من, زودتـر بگـو
این دلهره که در دل زینب فتاده چیست؟
بنگـر به حـال مضطر من, زودتر بگو
عرشیان جارو کش مشتاق دربار تواند
سربلندان دو عالم سر به دیوار تواند
مرد و زن پیر و جوان دارند خدمت میکنند
در محرم ها همه مردم پی کار تواند
بی وفایی خاص و عام از من
سر بازار و ازدحام از من
خواهرت را مدینه برگردان
هرچه سنگ است روی بام از من
این زمین داغ به دل میدهد آخر... برویم
در من آشوب شده جانِ برادر برویم
خاک اینجا چقدر بوی جدایی دارد
زینت دوش نبی؛ جانِ پیمبر(ص) برویم
وقتی سوال کرد که این سرزمین کجاست؟
گفتند غاضریه و ماریه, نینواست
فرمود نام دیگر این دشت غصه چیست؟
این خاک داغدیده مگر قتلگاه کیست؟
از ابتدای راه دائم بی قرارم
حق دارمآخر!مادرم! دلشوره دارم
گرما کشیدن روزها بسیار سخت است
با شیرخواره دربیابان کار سخت است
ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم
دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم
پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین
به غلامی در خانه ات عادت کردیم
بی وفایی خاص و عام از من
سر بازار و ازدحام از من
خواهرت را مدینه برگردان
هرچه سنگ است روی بام از من
سهم من از معشوق یک عمر است هجران است
هجران عاشق در حقیقت عین زندان است
درد فراق یار حتما اذیتش کرده
دیدی اگر که عاشقی پاره گریبان است
تا که شادی میرود پشت سرش غم میرسد
باز دارد بر مشامم بوی ماتم میرسد
روز و شب دارم همش لحظه شماری میکنم
جان تو خسته شدم پس کی محرم میرسد
رسید قافله ای که به ناله می آمد
میان قافله طفلی سه ساله می آمد
خلاصه قافله ی غم در آفتاب رسید
علیِاصغر ششماهه با رباب رسید