شعر محرم و صفر

در به دریم شروع میشه

تازه بی بال و پریم شروع میشه
غم بی هم سفریم شروع میشه
تو رو سر بریدن و راحت شدی
تازه من در به دریم شروع میشه

رگ های سرخ حنجرت

باید که از نیزه سرت را پس بگیرم
رگ های سرخ حنجرت را پس بگیرم

آه ای سلیمان زمانه سعیم این است
از ساربان انگشترت را پس بگیرم

شروع زیباییست

تازه آتش به رقص آمده و
تن صحرا تب جنون دارد
چوب مَحمل نمیکند گریه
اشکِ شوقی به رنگِ خون دارد

شرر به خیمه رسیده

نسیم حزن وزیده, حسین چشم تو روشن
شرر به خیمه رسیده, حسین چشم تو روشن

تو رفتی و نشنیدی که خواهرت سر گودال
چقدر طعنه شنیده, حسین چشم تو روشن

بد زد

 

گرچه از دور از آن فاصله‌ها زد بد زد

آتش انگار که بر کرببلا زد بد زد

چقدر هست مگر بچه سه جایش بِرَود

وایِ من بر سه هدف او به سه جا زد بد زد

تا شاه بی رمق شد

هل من معین بی کسی اش تا شنیده شد

رنگ جمال پرده نشینان پریده شد

تا شاه بی رمق شد و افتاد روی خاک

افسار گرگ های حرامی دریده شد

از بدنش پا نمی شود

قلبی که با حضور شما پا نمی شود
محبوب خانواده ی زهرا نمی شود

انسان بی حسین چو بیمار لاعلاج
دردش به هیچ وجه مداوا نمی شود

خسته و لب تشنه

کربلا غوغا شد,
وای از آن لحظه که خورشید ولا تنها شد,

همه جا ریخت بهم,
در دل کرببلا سیل بلا برپا شد

زینت دوش پیمبر

اینقدر جولان نده با خنجرت دورو برش
چکمه ات را بی ادب بردار از روی پرش
گریه دارد میکند بالای مقتل مادرش
تا که نفرینت نکردم دست بردار از سرش

کهنه پیرهن

این نیزه در نیامده آن نیزه میرود

داد از فلک که داد تورا در مى‌آورد

مثل دو تکه چوب لبت را به هم نزن
الآن برات آب پیمبر مى‌آورد

گودال قتلگاه

ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر
زینب بیا , این شمر با پا رفته منبر را ببر

چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن
از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر

شعر روضه حضرت عباس ع

رفته امیر لشکرش را پس بگیرد
از کوفیان آب آورش را پس بگیرد

رفته بگوید تشنگی ها برطرف شد
تا حرف های دخترش را پس بگیرد

دکمه بازگشت به بالا