وقتی طلوع می کنی از شانه ی علی
روشن شدست با نفست خانه ی علی
با آیه های روشن هر سجده ات شدی
زهراترین ستاره ی کاشانه ی علی
شعر محرم و صفر
مثل نماز, مثل دعا, صبح و ظهر و شام
ارباب را زدیم صدا صبح و ظهر و شام
ما لطف کرده ایم به خود بین روضه ها
ارباب لطف کرده به ما صبح و ظهر و شام
صدایت میکنم بابا,چه تسبیحی,چه تکبیری
نگاهم میکنی از نی,عجب قابی,چه تصویری
سراغت را که میگیرم,کسی چیزی نمی گوید
مگر دلگیری از دستم,سراغ از ما نمی گیری
شهرت ماست, محبان اباعبدالله
ریزه خواریم سر خوان اباعبدالله
نظر فاطمه از روز ازل بر ما بود
نام ما بوده به دیوان اباعبدالله
دائمُ الذّکر توام … ورد زبان است “حرم”
قلب من گفت دلیل ضربان است “حرم”
“کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود”
قبله ی اصلی آن سنگ نشان است “حرم”
قلب من شد مبتــلایت یا حسین
عاشق صحن و سرایت یا حسین
از خدا خواهم که روزی من شوم
زائـــر کــرب و بــلایـــت یا حسین
تشنه لب در کربلا غوغا بپا کردی حسین
جان خود را هـم برای دین فـدا کردی حسین
لحظـه آخرکه آن نامرد خنجر را کشید
جای نفرین, زیر لب او را دعا کردی حسین
مادری بین خیمه غمگین بود
سرش از شرم رو به پایین بود
پیش چشمان بانوان حرم
دیده اش پر شد از نم و شبنم
باران که می گـیرد پریـشانیم انگار
با گریه داریم از تو می خوانیم انگار
یک سال نَه… صد سال نَه… ما پشتْ در پشت
از جـیره خوارانِ همین خـوانیم انگار
میخرم برجان خود درد و بلای روضه را
میکشم برصورتم دست شفای روضه را
پیش تو آخر سیاهی روسپیدم میکند
دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را
دچار درد دو چندان شدیم بعد از تو
چقدر بی سر و سامان شدیم بعد از تو
بیا ببین ز گریبان پاره معلوم است
چقدر زار و پریشان شدیم بعد از تو
قلبم به هوای حرمت دربدر است
چشمان ترم به کوله بار سفر است
گفتم به همه که اربعین در حرمم
ارباب ! , ببین آبرویم در خطر است
رضا قاسمی