شعر محرم و صفر

روضه خوان بر فراز منبر رفت

روضه خوان بر فراز منبر رفت

السلام علیک یا عطشان

روضه را بی مقدمه وا کرد 

السلام علیک یا عریان

بدنت روی خاک صحرا بود

بدنت روی خاک صحرا بود

دور تا دور تو پر از نامرد

نه فقط شمر هرکس آنجا بود

از سر حرص زخمی ات میکرد

میروی پشت سرت این دل من جا مانده

میروی پشت سرت این دل من جا مانده

 قدری آهسته که فرمایش زهرا مانده

بس که سرگرم تماشای تو بودم دیدی؟

 همه ی دشت به من گرم تماشا مانده

دستان باد موی تو را شانه می کند

دستان باد موی تو را شانه می کند

خون بر دل پیاله و پیمانه می کند

از داغ جانگداز جبین شکسته ات

زخمی عمیق بر جگرم خانه می کند

این شب آخری چه زود میگذره

این شب آخری چه زود میگذره

شب وداع عاشق و دلبره

عزیز من نوبتی هم که باشه

نوبت اون وصیت مادره

میخواستم که یک شب جمعه به سرزنان

میخواستم برای تو باشم ولی نشد

کنج حرم گدای تو باشم ولی نشد

میخواستم که یک شب جمعه به سرزنان

مهمان کربلای تو باشم ولی نشد

در علقمه صدا به صداهم نمی رسد

در علقمه صدا به صداهم نمی رسد

 آخر چرا امید و پناهم  نمی رسد

بیرون خیمه منتظرش مانده ام ولی

باور نمی کنم به نگاهم نمی رسد

کمی مراعاتش کن مویش شکستنی است

کمی مراعاتش کن مویش شکستنی است
شبیه مادرمان پهلویش شکستنی است

دگر تو نیزه نزن بس که از سنان خورده
مگر ندیده ای که نیزه از دهان خورده

شمر بود و خنجرش

شمر بود و خنجرش
بی حیا افتاده با خنجر به جان پیکرش
آه از بس هست کُند
خنجرش را هی مکرر می کشد بر حنجرش
تا رسید آنجا سنان

آقا یواش بال و پرت تیر میخورد

آقا یواش بال و پرت تیر میخورد

اینجا تمام دور و برت تیر میخورد

بی دست میروی و زمین میخوری و آه

یعنی حرم ببین سپرت تیر میخورد

خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است

خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است

ای مو سپید, لحظهٔ سرخم رسیده است

.

روی تو با هزار چشم, دیدنی‌تر است

شُکرش, هزار دیده مرا آفریده است

گر نخیزی تو زجا , کار حسین سخت تر است

گر نخیزی تو زجا,کار حسین سخت تر است

نگـــران حـــرمـــم , آبـــرویـم در خـــطر است

.

‎قـــامـــت خــم شـــده را هـر که ببیند گوید

‎بی علمدار شده , دست حسین بر کمر است

دکمه بازگشت به بالا