شعر محرم و صفر

دیگر نمی پیچد صدایش در خرابه

دیگر نمی پیچد صدایش در خرابه
دَمْ نوحه ی “بابا بیایش”در خرابه

بوسید وقتی کعبه ی بین طَــبَق را
دید استجابت را دعایش در خرابه

به دخترت زده ای سر فدای سرزدنت

به دخترت زده ای سر فدای سرزدنت

فدای آتش داغی که بر جگر زدنت

چقدر داد کشیدم دگر نخوان قرآن

ولی توخواندی و باسنگ ای پدر زدنت

با دست می گردم بـه دنبال سـر تـو

با دست می گردم بـه دنبال سـر تـو
سوئی ندارد چشم های دختر تو

از بس که سیلی خورده ام از این و از آن
آخر شدم من هم شبیه مـادر تو

بابا نبودی رو سریم را کشیدند…

بابا نبودی رو سریم را کشیدند…
خیلی مرا بابا توی صحرا کشیدند
چشمم سیاهی رفت آن وقتی که دیدم
چندین نفر بر پهلوی من پا کشیدند

آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد

آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد
غربت نا باور تو خواهرت را میکشد

آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است
خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد

حالا که آمدی دگر از پیش مان نرو

حالا که آمدی دگر از پیش مان نرو
خورشید شام تار خرابه بمان,نرو
دیگر بس است بی تو سفر,جان به لب شدم
دق می کنم اگر بروی مهربان,نرو

هر روضه ای برای همه جانگداز نیست

هر روضه ای برای همه جانگداز نیست
هر گوش را لیاقت افشای راز نیست

بالانشین منبر نی! خطبه ای بخوان
غیر از سر تو هیچ سری بر فراز نیست

اذن میدان تو ای کاش نبود عهده ی من

اذن میدان تو ای کاش نبود عهده ی من
که بمانم چه کنم حال بر این پاره بدن
آه عزیزم چه بلایی به سرت آمده و
چه به هم ریخته کردند تنت قاسم من

مارا ببخش در غم تو کم گریستیم

مارا ببخش در غم تو کم گریستیم
اصلا به فکر ماه عزای تو نیستیم
دنیا چه کرده با دل ما, ای قتیل اشک
ماه عزا رسیده و دنبال چیستیم؟

رضاباقریان

حجت قبول یوسف بی پیروهن حسین

حجت قبول یوسف بی پیروهن حسین
حجت قبول کشته صدپاره تن حسین

آقا کجا سزای تو آوار بودن است
آه ای غریب خسته دور از وطن حسین

چیزی نمانده تا حرم, آرام خواهرم

چیزی نمانده تا حرم, آرام خواهرم
گریه مکن برابرم, آرام خواهرم

دلتنگ روزهای مدینه شدی, ولی
همراه ماست مادرم, آرام خواهرم

لبریزم از دلواپسی آقا

لبریزم از دلواپسی آقا
اینجا هوایش گرم ودلگیر است
دلشوره ای دارم حسین من
انگار قلبم بین زنجیر است

دکمه بازگشت به بالا