یک بار دگر حرم حرم خواهد شد
مانند قدیم محترم خواهد شد
تا صحن تو گر پای جسارت برسد
با تیغ یدالله قلم خواهد شد
یک بار دگر حرم حرم خواهد شد
مانند قدیم محترم خواهد شد
تا صحن تو گر پای جسارت برسد
با تیغ یدالله قلم خواهد شد
به اتفاق خودم راهی جنوب شدم
به پای داغ ِ تو, همصحبت غروب شدم
هوا هوای گرفته, هوای تشنه لبی است
برهنه گر نکنم پا, کمال بی ادبی است
باز خواهم لاله ها را بو کنم
ذکر یا ا… ذکر هو کنم
خواهم امشب یادی از یاران کنم
یاد دریا یادی از باران کنم
نرفته است که یک مشت خاک بردارد
بیاورد … یا عکس از پلاک بردارد
کسی که مست میِ عشق میشود دیگر
چرا پیالهای از خون تاک بردارد !؟
من به پاهای خویش شک دارم
ارتفاعم چقدر پست شده ست
سایهامرا بگو ! که می لرزد
مثل دیوانهای که مست شده ست
گرچه با کپسول اکسیژن مجابت کرده اند
مادرت می گفت دکتـــرها جوابت کرده اند
مرگ تدریجی ست این دردی که داری می کشی
منتهـــا با قرص هـــای خواب , خــوابت کرده اند
کودکی باز سراغ پدرش می گیرد
لحظه ای ساکت و با داد و فغان, بابا کو؟
شب جمعه سر قبر پدر گمنامش
اشک هایش همه چون سیل روان, بابا کو؟
یک روز بساط ظلم برچیدنی است
از مشرق عشق نور تابیدنی است
با پرچم انتقام روزی که رسید
سیلی زدنِ به دومی دیدنی است
توحید شالچیان ناظر
رسم وفا و ادب را تو بهتر کشیده ایی
از فومن به فاو یکسره پَر کشیده ایی
با چهرهء نورانیت برای شهر
ای شهید ! جلوه ی گوهر کشیده ایی
تویی که هر نفس از عشق مشتعل شده ای
به سرزمین ادب بارش غزل شده ای
فقط نه شاه چراغی ,که شاه شاهانی
کفیل روزی عشاق از ازل شده ای
تو پاسدار حریم ولایتی آقا
و چون عمویت ابالفضل بی بدیل شده ای
به هر که سوی تو آمد چنان کرم کردی
که بین خیل کریمان هم مثل شده ای
عجیب آب حریم شما شیرین است
یقین حلاوت “احلی من العسل ” شده ای
تمام خطه ی شیراز ماست یک حلقه
و تو نگین سلیمان بر این محل شده ای
عزای زینب کبری چه کرد با دل تو ؟
که داغ دار غم کربلا و تل شده ای
ایمان دهقانیا