شعر شهدا

دلی شوریده داریم

ما دلی شوریده داریم و تنی بیمار نه!

بغض مان در سینه پنهان میشود ، انبار نه!

خانمان سوز است برپا کردن ناقوس جنگ

درغلاف است تیغ ها در قالب اشعار نه

مردِ جهادیم

خورشید به گود آمده سرگرمِ قنوت است
این آلِ سعود است که در حالِ سقوط است

هستند شیاطین همه درگیرِ تبانی
ایران شده آماده ی یک جنگِ جهانی

شعر _خانواده شهدا

بغض سربسته ,کلام پدران شهداست…
شهر, مدیون تمام پدران شهداست…

هرکجا,حرف دلی سوخته باشد,به یقین
قرعه ی فال, به نام پدران شهداست…

یک مشت خاک

نرفته است که یک مشت خاک بردارد

بیاورد … یا عکس از پلاک بردارد

کسی که مست میِ عشق می‌شود دیگر

چرا پیاله‌ای از خون تاک بردارد !؟

کودکی باز

کودکی باز سراغ پدرش می گیرد

لحظه ای ساکت و با داد و فغان, بابا کو؟

شب جمعه سر قبر پدر گمنامش

اشک هایش همه چون سیل روان, بابا کو؟

شوق

دیدم آن حالات شوق وشور را

در میان چهره هاشاننور را 

در هوای عاشقی پر میزدند

تا خدا با گریه معبرمی زدند 

برای عشق

بس که برای عشق شما گریه می کنم
با هر نوای عشق شما گریه می کنم
 

از کودکان مکتب ایثار و غیرتم
عمری برای عشق شما گریه می کنم
 

آهسته آهسته

گل شد , بر آمد پیکرم , آهسته آهسته
انگار دارم می‌پرم آهسته آهسته
انگشترم , مهرم , پلاکم , چفیه‌ام , عطرم
پیدا شد از دور و برم آهسته آهسته
آهسته آهسته سرم از خاک می‌روید

از جنگ

از جنگ به یاد دارم آژیرش را

از مادر خود اشک سرازیرش را

اما عجبا , شهید در ذهنم نیست !

این حافظه با این همه تغییرش را

حرف مادرم

و حرف,باز فقط حرف مادرم باشد

وقول داده‌ام این بار آخرم باشد

خیال…نهننویسم! خیال … نه نکنم!

خیالخوب تو دیگر نه در سرم باشد

قدم گاه شهیدان

قدمگاه شهیدان است این جا

محلرشد ایمان است این جا

کسیکه انس با این خاک دارد

برایشکعبه ی جان است این جا

زائر کرخه

زائر کرخه زائر زهراست

بی گمان اشک دیده می گوید

چون که اول خوش آمد را

مادر قد خمیده می گوید

دکمه بازگشت به بالا