مانند مادرت شده ای, قد خمیده ای!
آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟
با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟
مانند مادرت چقدر راه می روی!
مانند مادرت شده ای, قد خمیده ای!
آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟
با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟
مانند مادرت چقدر راه می روی!
بس که این زهر جفا با جگرم غوغا داشت
پاره هاى دل من ناله ى یا زهرا داشت
دل سوزان مرا جز عطشم یاد نبود
گوشه ى حجره ى در بسته دلم غوغا داشت
در کنار تو وجودم بخدا نزدیک است
هرکه نزدیک رضا شد بخدا نزدیک است
تو خودت حافظ من باش به یغما نروم
دام ابلیس به من در همه جا نزدیک است
ابری سیاه, چشم ترش را گرفته بود
زهری توان مختصرش را گرفته بود
معلوم بود از وَجَناتش که رفتنی است
یعنی که رُخصت سفرش را گرفته بود
دست اگر باشد دخیل کنج دامان بهتر است
از نماز شب توسل بر کریمان بهتر است
دل ولو کوچک, به لطف تو بزرگی می کند
یک ده آباد از صد شهر ویران بهتر است
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرارست امشب جوادم بیاید
امشبکران درد دلم بی کران شده
بارانابرهای غمم بی امان شده
بازاین دل از غریبیتان حرف می زند
ازغربتی که همدم آن یک جوان شده
در ازدحام حرم هرکسی به تنهایی
گرفته دست دعا را به سوی آنجایی
که جلوه کرده در آن جلوه ای مسیحایی
همان حریم قشنگی که هست رویایی
درجست و جوی عشق به دنبال رضائیم
ماگرچه گداییم همه مال رضائیم
گرمست و خراباتی و ویرانه نشینیم
عمریستمقیم حرم خال رضائیم