سفره دار قدیمی ام امشب
شده ام میهمان دخترمان
شده سی سال کار من یادِ
سفره ی روزهای آخرمان
سفره دار قدیمی ام امشب
شده ام میهمان دخترمان
شده سی سال کار من یادِ
سفره ی روزهای آخرمان
با خود بگذارید که نجوا کند امشب
این روح مگر بال و پری واکند امشب
یک لحظه دگر طاقت این هجر ندارد
سخت است تحمل , غم زهرا کند امشب
نیمه شب بود و از بهشت خدا
ناله و سوز و آه می آمد
شعله های غم بزرگ کسی
از دل سرد چاه می آمد
لاله گون گشت ز خونروی دلآرای علی
میچکد اشک حسن بررخ زیبای علی
مرغ آمین بـه دعـایسحرش پاسخ داد
از خداونـد همیـنبــود تمنای علی
باز تنها میرود / در میان کوچه ها با یاد زهرا میرود
بر لبش یا فاطمه / ذکر تسبیح علی تا عرش اعلی میرود
بعد سی سال او هنوز / با دلی پر سوی نخلستان غم ها میرود
با ناله های حیدر محراب گریه می کرد
از عمق زخم آن سر محراب گریه می کرد
در اوج بی قراری همراه اشک مولا
با سوز آه مادر محراب گریه می کرد
امشب تمام شمعها پروانه ها مردند
امشب تمام لاله ها از غصه پژمردند
امشب صدای بی کسی از چاه می آید
پس کی مناجاتی او از راه می آید
ای تیغ! دمی که یارم از پا افتاد
انگار علی زیر قدمها افتاد
یک شهر برای بردنم رد میشد
از روی دری که روی زهرا افتاد
آسمان دل غربتکده ام بارانی ست
ابری ام دیده ی ماتم زده ام بارانی ست
مثل پروانه دلم دربه در سوختن است
گریه ی شمع همه زیر سر سوختن است
خاک پای شیعیانم یا علی
لایقم یا نه ندانم یا علی
مهربانی تو جلّاد من است
ناز چشمان تو در یاد من است
خدایا خاطری افسرده دارم
ز کف رفته همهصبر و قرارم
چکد از نوکمژگانم ستاره
شب است و میکنم مه را نظاره
سکوت می وزد و بادها پریشانند
و در به در همه در کوچه های بارانند
شب است و تشنگی نخل ها نمی خوابند
یتیم های خدا هم گرسنۀ نانند