شعر شهادت امام حسن (ع)

جنگ با زهر چونکه تن به تن است

جنگ با زهر چونکه تن به تن است
اثرش مستقیم بر بدن است

زهر در واقع اولین اثرش؛
روی هر فرد, خشکی دهن است

حروف, جامه ی اوزان دریده اند زتن

حروف, جامه ی اوزان دریده اند زتن
ردیف کرد به اندام شعر خویش کفن

قلم به سینه ی خود می زند ز ماتم او
و اشک می چکد از هر هجا هجای سخن

همیشه از همه دور و برش اذیت شد

همیشه از همه دور و برش اذیت شد
هم از غریبه هم از لشگرش اذیت شد

غریبه ها که به جای خود, این امام غریب
چقدر از طرف همسرش اذیت شد

مجتبی گل پسر فاطمه بود

مجتبی گل پسر فاطمه بود
همه جا دور و بر فاطمه بود
پارهای جگر فاطمه بود
شاهد چشم تر فاطمه بود

تیر بلا رسید و دلم را نشان گرفت

تیر بلا رسید و دلم را نشان گرفت
آتش به سینه ام زد و تاب وتوان گرفت

عمری ز خاطرات گذشته گریستم
شکرخدا که زهر ازاین خسته جان گرفت

بزم حسن حال وهوایش فرق دارد از ابتدا تا انتهایش فرق دارد

بزم حسن حال وهوایش فرق دارد
از ابتدا تا انتهایش فرق دارد

اینجاهمه کاره کریم اهل بیت است
آقا نگاهش بر گدایش فرق دارد

قصد من تا شما رسیدن بود دست از از غیر تو کشیدن بود

قصد من تا شما رسیدن بود
دست از از غیر تو کشیدن بود

تا تو هستی دلم چه غم دارد
آنکه دارد تو را چه کم دارد

وقتی بنای خلقت دل را گذاشتند

وقتی بنای خلقت دل را گذاشتند
آن را به عشق روی تو شیدا گذاشتند

هر دل که مایل قَدِ سرو تو دلبر است
بهرش کنار, جنّت اعلیٰ گذاشتند

جنگ بازهر چونکه تن به تن است

جنگ بازهر چونکه تن به تن است
اثرش مستقیم بر بدن است
زهر درواقع اولین اثرش
روی هر فرد خشکی دهن است

همچون گل لاله

همچون گل لاله که گشته پرپر افتاد
زهر جفا باعث شد از بال و پر افتاد

دستش به دیوار است تا اینکه نیفتد
دستش به دیوار است اما…آخر افتاد

فقیران

دستان تو, صد دست… نان, خرما…فقیران

هستند گرد سفره ات تنها فقیران

با پادشاهی گرد یک سفره نشستن…

این را نمی دیدند در رویا فقیران

لحظۀ جان دادن

جانم فدای لحظۀ جان دادن او

کار خودش را کرد آخر سر, زن او

مانند کوچه باز غافلگیر گشته

بسیار جانسوز است ساکت ماندن او

دکمه بازگشت به بالا