شأنش ز حدِّ فکر و گمان ها فراتر است
وز هرچه گفته اند و شنیدیم, برتر است
عالَم اگر همه ز سبوی علیست, مست
امّا ز یک تجلّی او, ماتْ حیدر است
شأنش ز حدِّ فکر و گمان ها فراتر است
وز هرچه گفته اند و شنیدیم, برتر است
عالَم اگر همه ز سبوی علیست, مست
امّا ز یک تجلّی او, ماتْ حیدر است
فکر کردن به غم و غصه مادر سخت است
خواندن روضه در چند برابر سخت است
از حسین این همه اصرار: حسن حرف بزن
از حسن بغض پی بغض: برادر سخت است
از بسکه دلم را غم جانکاه گرفته
راه نفس از پیچ و خم آه گرفته
یارب چه خسوفی است که پوشانده قمر را
خورشید ز نیلی شدن ماه گرفته
«زبانحال امیرالمومنین ع»
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من حبیبه ی من مهربان من
میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من
تقدیر ما هجر است دوری میکشد ما را
باید صدا زد لحظه مردن مسیحا را
چشمان ما خیره بدست مردم دنیاست
خرج همه جز یار کردیم این تمنا را
«از زبان حضرت زهرا(سلام الله)کنار مزار پیامبر اکرم صلی الله»
اگرچه سایه ای از دخترت به جا مانده
رسیده ام که بگویم قرارِ ما مانده
رسیده ام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت
نشسته ام؟ نه قد و قامتم دو تا مانده
درمقامی که عقیق سرخ از زر بهتر است
اشکهایم بال معراج است,از پر بهتر است
با زبان دل فقط حرف خودم را می زنم
نامه بر این روزها باشد کبوتر بهتر است
خدای ما یکی آن هم فقط خدای علی
علی برای یکی و یکی برای علی
تمام عالم اگر از علی جدا بشوند
ببین که ریخته جانش, به زیر پای علی
التماست می کنم چشمان خود را باز کن
ای همه پشت و پناهم بحر خود اعجاز کن
از نفس افتاده ام جان علی حرفی بزن
من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن
سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند
پشت در ناباورانه باورم را می زدند
لرزه بر جان همه اهل حرم افتاده بود
لحظه ای که با لگد درب حرم را می زدند
از این مسیر پر از غم نمیشود رد شد
از این مصیبت اعظم نمیشود رد شد
چهل نفر همه در کوچه…کوچه ای باریک
حساب کردم و دیدم نمیشود رد شد
خوب شد تاریخ رفتن آنچنان معلوم نیست
خوب شد تاریخ , مهجور و زمان معلوم نیست
خوب تر اینکه سه راوی , دور از هم گفته اند
وقت را بسیار کردند و به ما کم گفته اند