نه سال با تو شد سپری روزگار من
تنهافقط تو بوده ای غمخوار و یارمن
نه سال با تو زندگی ام عاشقانه بود
من مرد خانه بودم و تو خانه دار من
نه سال با تو شد سپری روزگار من
تنهافقط تو بوده ای غمخوار و یارمن
نه سال با تو زندگی ام عاشقانه بود
من مرد خانه بودم و تو خانه دار من
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش
مدینه بود و غم و غصه های بسیارش
مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا
مدینه بود و سکوت و غروب غمبارش
ای روزگار چند صباحی به کام باش
بر زخم ما به جای نمک التیام باش
جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر
روح الامین مراقب دارالسّلام باش
شأنش ز حدِّ فکر و گمان ها فراتر است
وز هرچه گفته اند و شنیدیم, برتر است
عالَم اگر همه ز سبوی علیست, مست
امّا ز یک تجلّی او, ماتْ حیدر است
فکر کردن به غم و غصه مادر سخت است
خواندن روضه در چند برابر سخت است
از حسین این همه اصرار: حسن حرف بزن
از حسن بغض پی بغض: برادر سخت است
از بسکه دلم را غم جانکاه گرفته
راه نفس از پیچ و خم آه گرفته
یارب چه خسوفی است که پوشانده قمر را
خورشید ز نیلی شدن ماه گرفته
«زبانحال امیرالمومنین ع»
رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من
زهرای من حبیبه ی من مهربان من
میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟
دیگر شدم بدون عصا آسمان من
تقدیر ما هجر است دوری میکشد ما را
باید صدا زد لحظه مردن مسیحا را
چشمان ما خیره بدست مردم دنیاست
خرج همه جز یار کردیم این تمنا را
«از زبان حضرت زهرا(سلام الله)کنار مزار پیامبر اکرم صلی الله»
اگرچه سایه ای از دخترت به جا مانده
رسیده ام که بگویم قرارِ ما مانده
رسیده ام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت
نشسته ام؟ نه قد و قامتم دو تا مانده
درمقامی که عقیق سرخ از زر بهتر است
اشکهایم بال معراج است,از پر بهتر است
با زبان دل فقط حرف خودم را می زنم
نامه بر این روزها باشد کبوتر بهتر است
خدای ما یکی آن هم فقط خدای علی
علی برای یکی و یکی برای علی
تمام عالم اگر از علی جدا بشوند
ببین که ریخته جانش, به زیر پای علی
التماست می کنم چشمان خود را باز کن
ای همه پشت و پناهم بحر خود اعجاز کن
از نفس افتاده ام جان علی حرفی بزن
من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن