شانه به درد زلف پریشان من نخورد
مرهم به درد زخم گریبان من نخورد
از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام
شانه به درد زلف پریشان من نخورد
مرهم به درد زخم گریبان من نخورد
از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام
زهر افتاده به جانِ جگرم , مهدی جان
لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان
به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان
که من از سوز جگر شعله ورم مهدی جان
بر روی نگاهمان صدف باریده
اینبار برای یک هدف , باریده
دیشب همه جا ستاره باران بود و
امشب همه جا دُرِّ نجف باریده