علی الدوام نمک گیر دست خوبانم
چه سِرّی است در این رابطه نمیدانم!
سوار کشتی شان میکنند سگ را هم..
کنار نوح که هستم چه غم ز طوفانم
علی الدوام نمک گیر دست خوبانم
چه سِرّی است در این رابطه نمیدانم!
سوار کشتی شان میکنند سگ را هم..
کنار نوح که هستم چه غم ز طوفانم
از حسن هرچه که در مرثیه کمتر سخن است
ام کلثوم غریب است چنانکه حسن است
غمش آنقدر بزرگ است که هر روضه ی آن
مثنوی گر بشود دفتر هفتاد من است
پروردهی زهراست از این رو رشیده ست
دریای بی پایانِ اوصاف حمیده ست
او زینب صُغری ست این یعنی خدا، باز
“زینت”برای شاه مردان آفریده ست
مانند زهرا مثل زینب چون خدیجه
او افتخارِ بانوانِ برگُزیدهست
آنسان که ما زهرا تر از زینب ندیدیم
چشم فلک زینب تر از او را ندیدهست
وقتی که دِق کرده ست از داغ حُسینش
فرض است بر ما که بگوییم او شهیده ست
او از طفولیت شبیه خواهر خویش
ماتم کشیده زجر دیده داغدیده ست
پیری قبل از موعد او بی سبب نیست
بر شانه از آغاز بار غم کشیده ست
این سرو پا برجا اگر قدّش کمانی ست
میراث دارِ مادری قامت خمیده ست
خاکم به سر، زخم زبان از شمر خورده
وقتی دم دروازه ی ساعت رسیده ست
خاکم به سر، از آفتاب گرم و سوزان
هم چادرش پوسیده هم رنگش پریده ست
از کعب نی باید بپرسی چند منزل
جان یتیمان برادر را خریده ست ؟؟؟
اینکه رقیّـه تشـنه جان داد و گرسنه
در بینِ ویرانه امانش را بُریده ست
محمّد قاسمی
کوچکتری و در پناه خواهرت هستی
هر لحظه در پیش نگاه خواهرت هستی
بار بلا بر دوش زینب هست اما تو
هرچه نباشد تکیه گاه خواهرت هستی
هر چند درک ناقص تاریخ کافی نیست
در اینکه حق با توست اما اختلافی نیست
معنای اینکه عدهای حق را نمی بینند
جز گم شدن در یک مسیر انحرافی نیست
از حسن هرچه که در مرثیه کمتر سخن است
ام کلثوم غریب است چنانکه حسن است
غمش آنقدر بزرگ است که هر روضه ی آن
مثنوی گر بشود دفتر هفتاد من است
زینب صُغراست او؟ یا مادر کلثوم بوده
یا خطوط درهم تاریخ نامفهوم بوده؟!
کِی به دنیا آمده؟ کی رفته؟ کی همسر گزیده؟
در کدامین خاک مدفون است؟ نامعلوم بوده!
دخترِ شیر علی جلوه ی حیدر دارد
مثلِ«زینب»بخدا هیبتِ صفدر دارد
غرّش اش مثلِ پدر ..آینه ی وجه الله
بی سبب نیست چنین رزمِ دلاور دارد
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیر سایه ی تاج سرت باشی
صدف باشی و بی اندازه فکر گوهرت باشی
خودت میخواستی تحت الشعاع خواهرت باشی
دیار عشق و جنون پر ز آه مظلوم است
روایت غمشان صد کتاب منظوم است
هر آنچه کرببلا بر سر حسین آورد
حکایت دل پر خون ام کلثوم است
از گُل یاس یاد باید کرد
یاد کوثر زیاد باید کرد
یاد کن اَختران مولا را
روضۀ دختران زهرا را
از روز اول در کنار خواهرش بود
آیینه دار حسن و صبر مادرش بود
با روضه های مادر خود گریه میکرد
همراه بابا تا وداع آخرش بود