شعر شهادت اهل بيت (ع)

بخاطر عشق

گرفت تا که قلم رُخصت از خدیجه ی کبریٰ
گرفت شعـرِ تَرم ، زینت از خدیجه ی کبریٰ

قسم به جاه و جلالش قسم به مال حلالش
گرفته سفره ی دین برکت از خدیجه ی کبریٰ

نوای عشق

جز نوای عشق هرگز نیست شوری در سرش
او که سرتا پا شده محو صفات دلبرش

شد مسلمانِ نگاه رحمه للعالمین
قبل از آنیکه بخواند آیه ای پیغمبرش

همسرِ خورشید

ایثار در راهِ خدا دینِ خدیجه است
چشمانِ عالم محوِ آیینِ خدیجه است

سجاده ی ذکرِ شبانه عاشقِ اوست
محراب هم مشتاقِ آمینِ خدیجه است

مادرِ زهرا

یا خدیجه مادر نور و دعا
مادر آیینه و آب و صفا
اولین بانوی ایثار و وفا
تا ابد مدیون تو ایمان ما

بانوی عشق

ای که در حُجب و حیا،رتبه ی والا داری
بانوی عشقی و در قلبِ نبی جا داری

قلبِ تو خانه ی اسرارِ الهی باشد
در دلت وسعتِ صد پهنه ی دریا داری

مادر کوثر

اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت

عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت

آن سالهای سخت اگر با نبی نبود

گوییی سپاه دین علی بت شکن نداشت

مادر

عزای حضرت حوا عزای هاجر شد
عزای مریم عذرا عزای کوثر شد

بگو به کعبه لباس سیاه بر تن کن
بگو به مکه که چشم تو تا ابد تر شد

امّ المومِنین

و هر حرف و حدیثی آیه ی قرآن نخواهد شد
زنی غیر از خدیجه اسوه ی ایمان نخواهد شد

به جز او هیچ امّ المومِنینی نیست در این شهر
به جز او هیچکس همصحبتِ قرآن نخواهد شد

حدیث مادر

حدیث مادر مارا کبود میفهمد
کشیده خوردهء دست یهود میفهمد
نفس نفس زدنش را کبوتری زخمی
که تنگ شد نفسش بین دود میفهمد

دلم شکست

مقابل تو نشستم هلال نیمه من
به حال من نظرى ، نظره رحیمه من

ز بى قرارى خواهر ، سه روز میگذرد
از آن دو بوسه آخر سه روز میگذرد

یا علی النقی

غمی محاصره کرده است روح انسان را
بناست تا که بگیرد از آدمی جان را

دروغ سرخ حسد روی جامه ی یوسف
گرفته سوی دو تا چشم پیر کنعان را

سوز ناله ی تو

همراه با زیارت زیبای جامعه
در هر فراز نام تو را ذکر میکنم
“یا إهدنا الصراط”ِ نماز مقربین
در هر نماز نام تو را ذکر میکنم

دکمه بازگشت به بالا