ای مسیحا دم رسول الله
چون علی مرهم رسول الله
سپر محکم رسول الله
عزّت پرچم رسول الله
شعر شهادت اهل بيت (ع)
حمزه که جان عالم و آدم فدای او
لب باز میکنم که بگویم رثای او
مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود
در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود
تا که پایم به این حرم وا شد
غصه از روی سینه ام پا شد
درد بی دردی ام مداوا شد
طبع خشکیده ام شکوفا شد
باران گریه ام, نفس آسمان گرفت
خونت زمین که ریخت دل ارغوان گرفت
امروز بود سخت ترین روز زندگیم
از من تو را, عموی مهربان گرفت
ای دلنواز, دلبرم ای سیدالکریم
مسکین لطف این درم ای سیدالکریم
در سر خیال روی تو آب است و دانه ام
بر بام تو کبوترم ای سیدالکریم
از شیر غیر از شیر بودن برنمی آید
یعنی که درپای شما جز سر نمی آید
از سینه ات جز عشق احمد درنمی آید
مثل تو درکل عرب دیگر نمی آید
تا همیشه غمت بر این دلهاست
گریه بر تو سفارش طاها ست
در مقامت همین بس است نبی
گفت حمزه سیدالشهدا ست
تو چه کردی که تو را نام نهادند: کریم
مثل بابات حسن , مرتبه دادند: کریم
تو چه کردی که همه در عوض کرب و بلا
به روی خاک حریم تو فتادند , کریم
اشکم که چاره ى دردت نمى شود
باید براى تو کارى کنم دگر
آخر چقدر زانو بغلم کنم؟ بگو
آخر چقدر گریه و زارى کنم دگر؟
آن ها که سوی مرقد بانو پریده اند
از دیدگاه حضرت زینب پدیده اند
هرچند زندگی خود از دست داده اند
جایش شفاعت از خود زهرا خریده اند
کیسه های نان وخرما خواب راحت می کنند
دستهای پینه دارش استراحت می کنند
نخلها از غربت و بغض گلو راحت شدند
مردم از دستِ عدالتهای او راحت شدند
(زبانحال امیرالمومنین با حضرت زهرا سلام الله علیهما)
باید بری, نه! محضِ رضایِ خدا نگو
دق می کنم بدون تو, این جمله را نگو
زهرا بمان و زندگی ام را به هم نریز
سنگ صبور من, نرو از پیشم ای عزیز