شعر شهادت اهل بيت (ع)

شعر روضه حضرت زهرا(س)

نیت نمودی خویش را بر یار بسپاری
جان را به جانان با تن تب‌دار بسپاری

باید که مرهم روی زخم خویش بگذاری
سردرد خود را دست این دستار بسپاری

دوبیتی شهادت حضرت زهرا (س)

از داغِ محسن این شده حالم که همسرم

با دیدنم چو آینه مبهوت می شود

آن تخته ای که قسمت گهواره اش نشد

امشب برای فاطمه تابوت می شود

حسن لطفی

شعر شام غریبان حضرت زهرا (س)

اسماء بریز آب که قلبم مذاب شد
این مرد از خجالتِ این چهره آب شد
اسماء بریز آب که آتش گرفته ام
دیدی چگونه خانه من هم خراب شد

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

« روضه عبدالله ابن الحسن علیه السلام »

هوایِ دخترکی را برادرش دارد
که خیره‌خیره نگاهی به مادرش دارد

شبیهِ طفلِ یتیمی که مادرش مُرده
نگاهِ ملتمسی بر برادرش دارد

مناجات با امام زمان عج در فاطمیه

روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند

من کمی سختی که می بینم شکایت می کنم
آدم عاقل ولی اول تفکر می کند

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

نگاهِ مُبهَمی امشب به آسمان داری
خدا به خیر کند نیتی نهان داری

چه دیده ای که شدی سیر از من و بابا
که قصدِ شعله کشیدن به باغمان داری

شعر مدح و مرثیه حضرت زهرا (س)

گل های عالم را معطر کرده بویت
ای آن که می گردد زمین در جست و جویت

یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان
می چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت

تک بیت فاطمیه

فاطمه بین در و دیوار خانه گیر کرد

اتفاق ناگواری که علی را پیر کرد

مسعود اکثیری

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

« زبانحال امیرالمومنین (ع) »

در یاد داری یک زمان, من بودم و تو
بی‌حرف و بی‌شرح و بیان من بودم و تو

من باعثِ خَلقِ جهان, تو باعثِ من
آری؛ عدم بود و در آن من بودم و تو

شعر روضه حضرت فاطمه (س)

بانو شکسته بال و پرت میکشد مرا
زخم نشسته بر جگرت میکشد مرا

وقتی میان بستر خود آه می کشی
سوز صدای مختصرت میکشد مرا

مرثیه حضرت زهرا (س)

ازآنچه در دوجهان هست بیشتر دارد
فقط خدا ست که از کار او خبر دارد

 یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود
اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد

مدح و مرثیه حضرت زهرا (س)

ﺗﺎﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯼ ﭘﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﭘﺪﺭﺕ ﺟﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺳﺨﻨﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺁﻭﺭﺩ

ﺑﺮﺩﻥ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺍﻋﻈﻢ ﺑﻮﺩﻩ ست
ﻓﻀﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺁﻭﺭﺩ

دکمه بازگشت به بالا