شعر شهادت اهل بيت (ع)

بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام

بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام

مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام !؟

زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟

داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟

آتش گرفت این در و آتش گرفت دل

آتش گرفت این  در و آتش گرفت دل

افتاده بود مادر و آتش گرفت دل

 

در حیرتم دوزخ و درب بهشت , نه

می سوخت قلب حیدر و آتش گرفت دل

حُرمت شکسته اند و نوشتند ملال نیست

حرمت شکسته اند و نوشتند ملال نیست

کشتند اهل خانه و گفتند قتال نیست

اصحاب هر کدام به دنبال خویشتن

حتی به گوش شهر صدای بلال نیست

ای دل خوشی خانه ام , ای بانوی حرم

ای دل خوشی خانه ام , ای بانوی حرم

با خود مبر صفا ز سرای محقرم

ای تازیانه خورده پرستوی من مرو

چهره کبود پر مکش از لانه , بی پرم

شکسته قامتی ای یار نیمه جان علی

شکسته قامتی ای یار نیمه جان علی

چه بی فروغ شدی ماه آسمان علی

مرا به خاک نشانده قد هلالی تو

گرفته سوسوی چشمان تو توان علی

قاتل علی

از دست می روی همه دار وندار من

گفتی تمام عمر تو هستی کنار من

بی تو شود سیاه دگر روزگار من

حالا چرا شکسته ای ای ذوالفقار من

مختصر شده

شیرینی نگاه شما مختصر شده

با من بگو که چشم حسن از چه ترشده

یک هفته میشود که به مسجد نمیروی

ایا کسی  مزاحمتان در گذر شده

شیرینی نگاه شما

شیرینی نگاه شما مختصر شده

با من بگو که چشم حسن از چه ترشده

یک هفته میشود که به مسجد نمیروی

آیا کسی  مزاحمتان در گذر شده

پیرکن ماراخدایا…

می رسد نان شب ما از نوای فاطمه

آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه

مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید

ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه

نوای فاطمه

می رسد نان شب ما از نوای فاطمه

آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه

مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید

ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه

خجالت میکشم

باز هم ای دختر ِ پیغمبر ِ اکرم بمان

مَرهَم ِ دردِ علی , ای دردِ بی مَرهَم بمان 

زندگیِّ رو به راهی داشتم چشمم زدند

کوریِّ چشم ِ همه با شانه هایِ خم بمان

حرفی بزن

زهرا! گمان کنم که زمان سفر شده

خواب و خوراک تو چه قدر مختصر شده

 

داری برای مرگ خودت می کنی دعا

امّا غروب عمر علی جلوه گر شده

دکمه بازگشت به بالا