یک روز نه, دو روز نه, بلکه زمانی ست
رویم کبود اتفاقی ناگهانی ست
این رنگ نیلی با تعدّدهای لکّه
از مشتقات رنگ های ارغوانی ست
یک روز نه, دو روز نه, بلکه زمانی ست
رویم کبود اتفاقی ناگهانی ست
این رنگ نیلی با تعدّدهای لکّه
از مشتقات رنگ های ارغوانی ست
گیرم که خانه خانه ی وحی خدا نبود
آتش به بیت ام ابیها روا نبود
آن بانویی که حرمت قرآنی اش سزاست
در کوچه اش تهاجم اعدا سزا نبود
دیگر خبر از صدای دستاسی نیست
در باغچهی حیاط ما یاسی نیست
سیلی, … آنهم به روی زهرای حسین
افسوس که در مدینه عباسی نیست
شاعر: قاسم صرافان
دوباره شب شد و سر درد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
پس از فصل پر از غم یک سخن گفت:
عزیزم زخم بستر درد دارد
ز بی محلی همسایه های این کوچه
دلم گرفته شبیه هوای این کوچه
حسن بگو پسرم جای امن می بینی؟
کجا پناه بگیرم کجای این کوچه؟
ز بی محلی همسایه های این کوچه
دلم گرفته شبیه هوای این کوچه
حسن بگو پسرم جای امن می بینی؟
کجا پناه بگیرم کجای این کوچه؟
هرچه باشد باز هم دیوار از در بهتر است
چون ندارد میخ این دیوار در بر بهتر است
طاقت دست بریده را نداری فاطمه
کربلای تو بدون آب آور بهتر است
روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند
در بهشت وحی بر خیر النسا سیلی زدند
نا مسلمانان که از دین و قرآن می زدند
بر رخ تطهیر و قدر و هل اتی سیلی زدند
یک زن تمام خلقت حق را بهانه شد
یک زن میان عالم و آدم یگانه شد
یک زن که بود مظهر تکثیر آفتاب
هم دردِ مرد چاه, به آه شبانه شد
بین نماز, وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی
در التهاب آهِ خودت آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی
تا تل زینبیه و گودال قتلگاه
تا خیمه ها قدم به قدم گریه می کنم
با علقمه به یاد لبت آب می شوم
با روضه های مشک وعلم گریه می کنم
محراب ابروان تو را برگزیده اند
شمشیرهای تشنه برای سجودشان
طوفان خون به پا شده در بین قتلگاه
دورو بر تنت ز قیام و قعودشان