هزاران سال نوری قبلِ خلقت خلق شد زهرا
هزاران سال قبل از مریم و آسیه و حوّا
نفهمیدیم انسان است یا انسیه الحورا
علی شد “باءِ” بسم اللهُ و زهرا “نونِ” اعطینا
هزاران سال نوری قبلِ خلقت خلق شد زهرا
هزاران سال قبل از مریم و آسیه و حوّا
نفهمیدیم انسان است یا انسیه الحورا
علی شد “باءِ” بسم اللهُ و زهرا “نونِ” اعطینا
جوری زدند آینه از چند جا شکست
در بین خلق حرمت شیر خدا شکست
ای کاش می شکست…نه …آیینه خورد شد
در پیش چشم های علی سینه خورد شد
ای کاش که ما نیز کمی یاد تو بودیم
در هر نفس و هر قدمی یاد تو بودیم
هنگام خوشی یاد تو از خاطرمان رفت
با دیدن هر درد و غمی یاد تو بودیم
جز گُل که می فهمد غم پرپر شدن را
در آتشی از کینه خاکستر شدن را
زهراست آنکه نوح و ابراهیم و عیسی
مدیون او هستند پیغمبر شدن را
از کودکی می خواستم پای علم باشم
پای علم ،بی تابِ شعرِ محتشم باشم
از کودکی می خواستم روزی بیاید که
با زائرانِ اربعینت هم قدم باشم
محرمی که نباشی در آن محرم نیست
بدون تو ضربان زمین منظم نیست
چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را
هزار سال بدون تو زندگی…کم نیست
با خطبه اش تسخیر کرده قلب منبر را
دیوانه ی خود کرده سلمان و ابوذر را
یل های نامی عرب پاسخ نمی گویند
دررمعرکه هل من مبارز های حیدر را
تا چشم های تو به چشم ماه می افتد
تاریخ دنبال نگاهت راه می افتد
پشت سر تو نخل ها آواز می خوانند
آیینه ها از پاکی تو سخت حیران اند
امشب خدا از شاهکارش رونمایی می کند
امشب حسن از عاشقانش دلربایی می کند
هر کس درِ این خانه روز و شب گدایی می کند
با این گدایی بر جهان فرمانروایی می کند
نامت شفا بخش است , بر هر درد تسکین است
یادت مسِّرَت بخشِ دلهایی که غمگین است
دنیا و اهلش روز و شب روزی خورت هستند
یعنی همیشه سفره ی لطفِ تو رنگین است
ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم
با همه آدمیان غیر تو خلوت کردیم
جای خالی تو را هیچکس احساس نکرد
به گمانم که به دوری تو عادت کردیم