رو که سیلی می خورد آثار می ماند به جا
جای پنجه روی گل بسیار می ماند به جا
دست سنگینی اگر چرخید روی صورتی
زیر پاها یک خط دوّار می ماند به جا
رو که سیلی می خورد آثار می ماند به جا
جای پنجه روی گل بسیار می ماند به جا
دست سنگینی اگر چرخید روی صورتی
زیر پاها یک خط دوّار می ماند به جا
هیجده سال داشت اما حیف, گیسوانش سفید شد مادر
چقدر روزهای پایانی دردهایش شدید شد مادر
رد شد از بین چادر خاکیش , تندبادی ز تازیانهء غم
بعد از آن ضربه های پی در پی , سرو قدش چو بید شد مادر