تا بیاید اجلش ذکر هوالهو دارد
بانویی که همه شب دست به پهلو دارد
چند وقتی ست که پنهان شده زیر چادر
تا نفهمیم چه رازی به گُل رو دارد
تا بیاید اجلش ذکر هوالهو دارد
بانویی که همه شب دست به پهلو دارد
چند وقتی ست که پنهان شده زیر چادر
تا نفهمیم چه رازی به گُل رو دارد
وقتش رسید, هم سخنت را عوض کنی
هم خواهش رها شدنت را عوض کنی
لاغرشدی کفن دگر اندازه ی تو نیست
باید زمان پر زدنت را عوض کنی
اینجا چقدر شعله وزیده ست پشت در
باغ این قَدَر کبود که دیده ست پشت در
در کوچه های هاشمی آتش شروع شد
یا هق هقی بریده بریده ست پشت در؟!
حرفی بزن سکوت دوای تن تو نیست
این جا به کنج خانه که جای تن تو نیست
پیراهنت گشاد شده یا تو لاغری؟
شاید که این لباس برای تن تو نیست
بهتر بگویم … باید که از یک شاخه پرپر بگویم
وقتی شبانه … می شست حیدر زخم یک پیکر بگویم
آرام و بی تاب … هنگام غسل از چشم های تر بگویم
از زخم پیکر … از های های گریه حیدر بگویم
بهتر بگویم … باید که از یک شاخه پرپر بگویم
وقتی شبانه … می شست حیدر زخم یک پیکر بگویم
آرام و بی تاب … هنگام غسل از چشم های تر بگویم
از زخم پیکر … از های های گریه حیدر بگویم
ای تمامی اقتدار علی
رفتی و مانده ام تک و تنها
این تن پر جراحتت امشب
بانی شرم من شده زهرا (س)
چگونه جسم تو را شستوشو دهم دریا
چگونه از دلت آمد رهاکنی ما را
خدا به خیر کند تازهاوّلِ غسل است
کنار بازویتان لالهمیشود پیدا
ای حضرت حوریه ای روح معانی
ای خاستگاه جلوه های لن ترانی
حالا نمیشد باز پیش ما بمانی؟
ما را مبرّا کن از این دل نگرانی
چگونه جسم تو را شست وشو دهم دریا
چگونه از دلت آمد رها کنی ما را
خدا به خیر کند تازه اوّلِ غسل است
کنار بازویتان لاله میشود پیدا
گریان روضه ایم و عزادار فاطمه
عمری اسیر کوچه و بازار فاطمه
جبران لطف مادریش را کجا توان
تا بی نهایتیم بدهکار فاطمه
گریه کن گریه عزیزم که سبکتر بشوی
وقت آن نیست که اینگونه کبوتر بشوی
همسر تازه جوانم نکند خسته شدی
نکند باعث تنهایی حیدر بشوی