دستان باد موی تو را شانه می کند
خون بر دل پیاله و پیمانه می کند
از داغ جانگداز جبین شکسته ات
زخمی عمیق بر جگرم خانه می کند
دستان باد موی تو را شانه می کند
خون بر دل پیاله و پیمانه می کند
از داغ جانگداز جبین شکسته ات
زخمی عمیق بر جگرم خانه می کند
این شب آخری چه زود میگذره
شب وداع عاشق و دلبره
عزیز من نوبتی هم که باشه
نوبت اون وصیت مادره
میخواستم برای تو باشم ولی نشد
کنج حرم گدای تو باشم ولی نشد
میخواستم که یک شب جمعه به سرزنان
مهمان کربلای تو باشم ولی نشد
در علقمه صدا به صداهم نمی رسد
آخر چرا امید و پناهم نمی رسد
بیرون خیمه منتظرش مانده ام ولی
باور نمی کنم به نگاهم نمی رسد
کمی مراعاتش کن مویش شکستنی است
شبیه مادرمان پهلویش شکستنی است
دگر تو نیزه نزن بس که از سنان خورده
مگر ندیده ای که نیزه از دهان خورده
بوی مادر می رسد
انتظار دیدن مادر به آخر می رسد
لحظهء دیدار بود
باز هم در کربلا زهرا به حیدر می رسد
مسجد کوفه ببین
شمر بود و خنجرش
بی حیا افتاده با خنجر به جان پیکرش
آه از بس هست کُند
خنجرش را هی مکرر می کشد بر حنجرش
تا رسید آنجا سنان
آقا یواش بال و پرت تیر میخورد
اینجا تمام دور و برت تیر میخورد
بی دست میروی و زمین میخوری و آه
یعنی حرم ببین سپرت تیر میخورد
خونم حنا به هر سر زلفم کشیده است
ای مو سپید, لحظهٔ سرخم رسیده است
.
روی تو با هزار چشم, دیدنیتر است
شُکرش, هزار دیده مرا آفریده است
گر نخیزی تو زجا,کار حسین سخت تر است
نگـــران حـــرمـــم , آبـــرویـم در خـــطر است
.
قـــامـــت خــم شـــده را هـر که ببیند گوید
بی علمدار شده , دست حسین بر کمر است
بال و پر غم تو به بال و پرم گرفت
داغ تو بود نور ز چشم ترمگرفت
آرام از نگاه حرم محو می شدی
هی رفته رفته قلب من و خواهرم گرفت
گذشته است دراین داغ آب ازسر آب
که آب هم شده شرمنده در برابر آب
کسی ندیده که دریا به آب رو بزند
ولی به حکم ادب آمده به محضر آب