درس کرامت پیش او حاتم ببیند
درس حیا و مادری مریم ببیند
إنسیه الحوراست و قطعا محال است
کُنه کمالش را بنی آدم ببیند
درس کرامت پیش او حاتم ببیند
درس حیا و مادری مریم ببیند
إنسیه الحوراست و قطعا محال است
کُنه کمالش را بنی آدم ببیند
با چشمهای نیمه بازت گاه گاهی
چشمان خیس و خستهام را کن نگاهی
وقتی تنورِ خانه روشن شد برایت
گفتم خدا را شُکر کمکم رو براهی
اون روزی که خونمونو در زدن
ریشه جونمو با تبر زدن
همه گفتن چقد عاشق همین
اخرش زندگیمو نظر زدن
در خانه کیست تا که مرا یاری ام کند؟
با این همه گناه و خطا یاری ام کند
گفتم دخیل حضرت صاحب زمان شوم
گفتم قسم به فاطمه تا یاری ام کند
فیض روح القدس عالم معنا زهرا
تا به معراج کشانده ست نبى را زهرا
مصطفى خواسته اش خواستن فاطمه بود
رفت معراج که آخر برسد تا زهرا
شروع میشود این روضه ابتدا با در
چه تلخ کرده تمامی ماجرا را در
بهشت بود شب و روز و مرتضی تا در
چهل نفر طرفی و به پشت در ما در
ای جمع خوبیها و مصداق رشادتها
پیداست در آیینهی چشمت نجابتها
با هر قیام تو شکوهی تازه برخیزد
پایت ورم کردهست از فرط عبادتها
شبیه شمع , وجودِ تو آب شد بس کن
دوباره حال تو امشب خراب شد بس کن
چقدر گریه و گریه , چقدر ناله و آه
دوباره بالش تو خیس آب شد بس کن
نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است
خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است
مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او
خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است
شمع کاشانه ی علی زهرا
گل دردانه ی علی زهرا
عشق و جانانه ی علی زهرا
همه پشتوانه ی علی زهرا
این روزها حال و هوایت فرق کرده
لحن غم انگیز صدایت فرق کرده
اخر نگاهت را چرا از من گرفتی
شاید نگاه من برایت فرق کرده
دیر آمدم…دیر آمدم… در داشت می سوخت
هیئت, میان “وای مادر” داشت می سوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛منبر داشت می سوخت