چون پشیمان نیستیم آقا پریشان می شود
فعل ما می بیند و هر روز گریان می شود
قلب او از دست ما خون است, غصه می خورد
بس که ما در غفلتیم از غصه نالان می شود
چون پشیمان نیستیم آقا پریشان می شود
فعل ما می بیند و هر روز گریان می شود
قلب او از دست ما خون است, غصه می خورد
بس که ما در غفلتیم از غصه نالان می شود
شمعی شدم که بی تو به سوسو درآمده ست
سوسو کنان دوباره از این سو درآمده ست
چشمم ز گنبد تو خود ماه آمده
ابرو به صحن رفته و چاقو درآمده ست
دوباره قسمت من شد مسافرت باشم
در این زیارت مخصوصه زائرت باشم
دوباره رزق عزای حسین و دست شما
بناست قبل محرم مجاورت باشم
ما کجا؟ مونس تنهایی دلدار شدن
سالها انس گرفتیم به سر بار شدن
کمکم از چشم میافتند ز تو بیخبران
آخر غفلت ما چیست به جز خوار شدن
هرجا غم تو هست, بجز غم عزیز نیست
پای غمت خوشی دو عالم عزیز نیست
از اهل روضه های تو حاجت گرفته ایم
گریه کن تو پیش خدا کم عزیز نیست
مردغریبِ بُرده عبا روی سر,نیافت
خون لخته ریزد از لبت ای خون جگر نیافت
از زهر پای تا به سرت تیر می کِشد
دیگر به کوچه روی زمین اینقدر نیافت
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست
اسیر دام تورا حاجت رهایی نیست
به غیر گوشهٔ بام تو-ای امام رئوف
کبوتر دل من جلد هیچ جایی نیست
زبان قلم شد و دل صفحه ایی ز دفتر شد
فضای دور و برم گوییا معطر شد
تفضلی زخدا بود و سوی من آمد
لبان من متنعم به نام حیدر شد
به تو مستان لقب ساقی کوثر دادند
بیخود از خود شده و “نادعلی” سر دادند
از شراب تو به جبریل تعارف کردند
شوق پرواز تو را هم به کبوتر دادند
خبر آمدنت آمده از راه , بیا
سربزن از دل یک جمعه ی ناگاه بیا
ماه کامل نشود تا تو نیایی آقا
تاکه کامل بشود نیمه ی این ماه بیا
شب نشینی چه قـدر بین دو گنبـد زیباست
در جـوار حـرم آل محـمـد (ص) زیباست
یک طرف حضـرت شـاه و طرفی حضـرت مـاه
گـردش دیــده و سـر هـر دو مجـدد زیباست
کم کم مسافران سحر را خبر کنید
باذکر یا حسین به مشهد سفر کنید
خودرا میان صحن رضا دربه در کنید
شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید